English
به خانه سینما خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود
 

اخبار

برش‌هایی از روزگار ما‌؛ گزارش نمایش مستند "میدان فردوسی" در خانه سینما

برش‌هایی از روزگار ما‌؛ گزارش نمایش مستند "میدان فردوسی" در خانه سینما
تازه‌ترین برنامه نمایش فیلم انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند، روز سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳ به نمایش، نقد و بررسی مستند "میدان فردوسی "به کارگردانی جابر مطهری‌زاده اختصاص داشت.

در این برنامه مصطفی شیری، دبیر کارگروه نمایش انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند، به همراه کارگردان فیلم و پوریا جهانشاد (کارشناس مهمان) حضور داشتند. 

در ابتدای نشست جابر مطهری‌زاده صحبتهایش را در رابطه با انگیزه و تجربه ساختن این فیلم آغاز کرد:

به واقع در ابتدا، ساخت این فیلم همان تراپی بود که آقای شیری در پرسش به آن اشاره کرد. یعنی زمانی که تصمیم گرفتم شروع به کار کنم اصلا به چیزی فکر نمی‌کردم که قرار است پخش آن کجا باشد و چه اتفاقی می‌افتد، ولی از همان زمان که اعتراضات ۱۴۰۱ شروع شد و از قبلش، دوست داشتم یک فیلم خودبیانگر کار کنم. این‌گونه فیلمها را که در کل دنیا ساخته می‌شود، پیگیری می‌کردم و خیلی این سبک را دوست داشتم و نمی‌دانستم از کجا باید شروع کنم. تا اینکه اعتراضات شروع شد و حس کردم که همینجاست آنجایی که دوست دارم کار کنم. پروسه طولانی‌مدتی بود؛ از شهریور ۱۴۰۱ شروع کردیم و همین دیشب خروجی آخرین نسخه فیلم کشیده شد. 

پوریا جهانشاد (کارشناس جلسه) در آغاز صحبتهای خود بیان داشت: وقتی ما ناامیدیم، چطور شرایط را برای خودمان تغییر می‌دهیم و چه می‌کنیم ؟ برمیگردیم و سعی می‌کنیم یک چیزهایی را یادآوری کنیم. حلقه و پیوندهایی را پیدا کنیم از خاطراتمان، از گذشته، از روزهایی که به نظر شاید دست بالا را داشتیم یا نه حتی برمی‌گردیم و با تروماهای‌مان مواجه می‌شویم. آن تروماهایی که آزارمان دادند و می‌ایستیم و فکر می‌کنیم راه غلبه بر این ناامیدی از میان همین تروماها و مواجه شدن با آنها می‌گذرد. این چیزی که در فیلم جابر مطهری‌زاده هست، یعنی فیلم با دیدن تصاویری شروع می‌شود که در ظاهر یک هفته بعد از کشته شدن مهسا امینی و جابر اینها را می‌بیند و اشک می‌ریزد و می‌رود جلو و برمی‌گردد به اول انقلاب و نوعی به چالش کشیدن پدر و مادرش. سال ۹۶ و ۹۸ را در فیلم میبینیم. سقوط هواپیمای اوکراینی را در فیلم می‌بینیم تا می‌رسیم به قیام ژینا و ما در فیلم می‌بینیم که این ناامیدی ادامه دارد تا انتهای فیلم تقریبا، که به نظر می‌رسد جابر دارد امیدوار می‌شود. این به ما می‌گوید که این ترومای فردی نیست. یک ترومای جمعی است. ترومای جمعی به شکل فردی درمان نمی‌شود. با فریاد و بودن در کنار یکدیگر و دست دادن به هم درمان می‌شود.

این فیلم، انگار دعوت می‌کند از ما که بسازیم و بیان کنیم. تروماها را بشناسیم و به اشتراک بگذاریم و خاطراتمان را نقل کنیم. فیلم دعوت می‌کند که بیاییم و مواجه شویم با تروما های‌مان. بیاییم حلقه‌های پیوند را از میان خاطراتمان شناسایی کنیم و با هم به اشتراک بگذاریم.

این فیلم، انگار توجیهی است که جابر می‌گوید من چرا بچه‌دار نمی‌شوم. اما دقت کنیم چون از میان آن توجیه که یک امر فردی و روانشناختی است، دارد یک پنجره و یک دریچه به جامعه باز می‌کند؛ یعنی تمهیدی است به‌زعم من، که بخواهد دریچه آن امر فردی را به امری اجتماعی باز کند. اینکه آنجا این اتواتنوگرافی معنی پیدا می‌کند، یعنی پیوند می‌زند زندگی فردی فیلمساز را به یک امر اجتماعی. اینجاست که از یک سلف پرتره معمولی فراتر می‌رود. 

مسئله مهمی که ما این اجتماعی شدن را امری فردی را در آن می‌بینیم این است که دقت کنیم فیلم همه تصاویرش آرشیوی است و فیلمساز دائم می‌گوید:  من دیدم و خودم ثبت نکردم. این خودش نقدی است به فیلم‌سازی، نقد به مستندسازی است و نقد به نهادهای مستندسازی. چرا مهم‌ترین اتفاقات معاصر باید آرشیو باشند اکثرا. آرشیو هم نیست دقیق‌تر بگوییم، تصاویر موبایل مردم است. ما واقعیت معاصرمان را در موبایل مردم می‌توانیم جست‌وجو کنیم؟ موبایل مردم... همان مردمانی که ما به‌عنوان هنرمند و روشنفکر از اینجا نگاهشان می‌کنیم. 

اگر این موبایل مردم نبود، ما به‌عنوان هنرمند چه داشتیم که بگوییم؟ چرا یک تصویر آرشیوی ما از این سالها از دل سینمای مستند که وظیفه‌اش است در نمی‌آید؟ 

 مصطفی شیری در ادامه صحبتهای کارشناس جلسه بیان داشت: 

اشاره به ضبط حرفه‌ای وقایع اجتماعی از سوی مستندسازان موضوع مهمی‌ است اما به متغیرهای زیادی بستگی دارد. البته که فیلمسازان همیشه موانع زیادی داشتتد در تصویر‌برداری و ثبت بحران.

در اعتراضات سال ۸۸ تلاشهای زیادی برای ساخت مستند و ثبت آن از سوی مستندسازان صورت گرفت، ولی در آن وضعیت امنیتی و فشارهایی که به طرز حیرت‌آوری به بسیاری از همکاران وارد می‌شد، باعث شد بخش زیادی از این اقدامات ناتمام و حتی عقیم بماند. توقیف وسایل و تجهیزات و بگیر و ببندهای ناروای زیادی را همکارانمان مواجه شدند. این هجمه و فشار هنوز هم ادامه دارد و البته در بزنگاه‌ها و کنش‌های اجتماعی بعدی بسیار بیشتر هم شده‌است.

اما اتفاقی که افتاده‌است، مردم با موبایل‌های‌شان بخشی این خلأ را پر کردند و به نظرم وقتی این امکان بالقوه را داری، با چاشنی خلاقیت می‌توان از آن استفاده کرد.

 جابر مطهری‌زاده در ادامه افزود: در خصوص صحبتی که درباره مستندسازی در مواقع بحران شد، یاد دوران همه‌گیری کرونا افتادم. اوایل این اتفاق، با دوربین رفتم بیمارستانی و یک فیلم تلویزیونی ساختم و خیلی‌ها در جمع دوستان فیلمساز می‌گفتند که نه، باید صبر کنیم بحران بخوابد و بعد فکر کنیم و ایده ناب بدهیم. الان دربارهٔ کرونا کسی کار کرد؟ کسی یادش هست چه اتفاقاتی افتاد؟ این‌ها همه بهانه است و ربطی هم به سانسور ندارد. اما در خصوص موبایل‌ها کاملا درست است. اگر این تصاویر موبایل نبود، شاید کسی نمی‌دانست چه بر سر این مردم آمده‌است. تنها منبع همین است و واقعا سخت‌ترین کار بود پیدا کردن آرشیو باکیفیت.

دبیر کارگروه نمایش انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند در ادامه، با دعوت از محمدرضا جهان‌پناه، فیلمبردار اثر، از او درباره تجربه همکاری‌اش در فیلم "میدان فردوسی" پرسید و جهان‌پناه در این‌ خصوص گفت:

چون تجربه فیلمبرداری کارهای خودبیانگر هم داشتم، با فضا آشنا بودم و اینکه چطوری می‌توانم از دوربین استفاده کنم، که هم خودش راحت باشد هم خانواده و دوستان. از لحاظ بصری شاید کار خیلی ویژه‌ای انجام ندادم.

اگر بخواهم در خصوص بحث دوربین موبایلها بگویم، من خودم در سال ۷۸ تجربه‌ای داشتم که در واقعه کوی دانشگاه اتفاق افتاد. منزل ما روبه‌روی خوابگاه دانشجویان در ولنجک بود. دیدم نیروها ایستاده‌اند و من تاصبح بیدار بودم و صبح که هوا روشن شد دوربین را برداشتم بروم عکاسی. دانشجویان جلوی من را گرفتند و دوربین را گرفته و فیلم آن را درآوردند و نگذاشتند عکاسی کنم و خوب این دلیل هم دارد، چون نگران هستند. وقتی یک دوربین عکاسی حرفه‌ای در خیابان می‌بینند نمی‌دانند متعلق به چه نهاد یا ارگانی هستیم و کدام سمت ایستاده‌ایم و نمی‌گذارند فیلم‌برداری کنیم. این تجربه من بود در آن دوران و باعث شد وقتی چنین اتفاقاتی می‌افتد، من به‌جای اینکه فکر کنم حتما باید عکاسی کنم، تبدیل شوم به یکی از آن آدمها و بروم در جمعشان و یک اکتی انجام دهم که در سال ۸۸ این تجربه را زیاد داشتم. ولی خوب در جنبش مهسا هم همینطور خانه‌نشین بودم و فقط رصد می‌کردم. به نظرم مطهری‌زاده کار ویژه‌ای کرده‌است از موقعیتی که در خانواده دارد و حس بچه‌دار شدن یا نشدن، با فرزندش گفت‌وگو‌ می‌کند و با همسر و پدر و مادرش از حادثه‌ای که در ذهنش تأثیر گذاشته است.

 

نشست با پرسش و پاسخ و مشارکت مخاطبان و طرح نظرات تعدادی از مستندسازان ادامه پیدا کرد.

 

  پوریا جهانشاد در بخش پایانی صحبت‌های خود بیان داشت:  فکر می‌کنم فیلم دو استراتژی یا هدف دارد؛ اینکه  بخشی که متعلق است به دختری که به دنیا نیامده است و به دنیا نمی‌آید در فیلم و چیزهایی را دارد از مجرای آن با ما به اشتراک می‌گذارد که گذشته و خانواده را داخل می‌کند، یعنی بهانه‌ای که بیاید بنشیند صحبت کند با خانواده‌اش. تاریخ وقتی مهم می‌شود که ما از دریچه امروز به آن نگاه کنیم و به سراغش برویم. شکل مواجهه جابر با تاریخ شکلی است که برای امروز ما دارد طراحی می‌شود. پرسش‌های امروز ما را از پدر و مادرش می‌پرسد. برای آنها چالش درست می‌کند که مواجه شوند با خودشان برای بیان نسل امروز ما.

از سوی دیگر، روند خود فیلم از یک سیر ناامیدی به یک سیر امیدواری تبدیل شده است، از دریچه همان گفت‌وگوهایی که در فیلم ما شاهدش هستیم. یکی از ارزشهای فیلم در پیوندی‌است که سعی می‌کند بین نسلهای گذشته و حتی امتدادش و بچه‌های خودمان به‌وجود بیاورد.

ما با درک ماهیتِ کاری که انجام می‌دهیم می‌توانیم افق‌هایی را تعریف کنیم و بر اساس آن افق‌ها باید خود را مکان‌یابی کنیم و بسنجیم. ما به‌عنوان مستندساز باید بدانیم که یک مسئولیت اجتماعی نسبت به امر واقع داریم. این‌گونه نیست که بتوانیم پرونده هم‌چیز را ببندیم که سانسور وجود دارد. خوب کاری باید بکنیم. ما مسئولیت اجتماعی داریم. ما در یک جامعه سر تا پا بحران زندگی می‌کنیم.

 

مصطفی شیری در انتها افزود: همین الان و در نزدیکی جایی که ما هستیم جشنواره‌ای در حال برگزاری‌ست که عنوان جشنواره فیلم مستند ایران را یدک می‌کشد در حالی که کمترین قرابتی با بخش زیادی از وقایعی که در جامعه‌ ما می‌گذرد ندارد و نمی‌خواهد داشته باشد. چرا فیلمی مانند "میدان فردوسی" که ازاتفاق با فروتنی و سعه‌صدر  مسئله‌اش را طرح می‌کند، نمی‌تواند جایی در آن داشته باشد؟ پرسش مهم‌تر این است که حضور من به‌عنوان یک مستندساز  که قرار است بازتاب‌دهنده زیست مردم و آلام و روزگارِ او باشم، در جشنواره‌ای که هرگز این را برنمی‌تابد چقدر مقبول و راهگشا است.

جابر مطهری‌زاده نیز در پایان، از حاضرین در جلسه و همینطور عوامل ساخت فیلم و خانواده خود تقدیر و تشکر کرد و جلسه به پایان رسید.


۲۵ آذر ۱۴۰۳ ۱۲:۲۲

نظرات بینندگان

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

امتیاز:
نام فرستنده: *
پست الکترونیک:
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500