در این برنامه که با استقبال مخاطبان همراه بود، مصطفی شیری، دبیر کارگروه نمایش انجمن کارگردانان مستند، به همراه کارگردان فیلم حضور داشتند.
در ابتدای نشست آرش اسحاقی پیرامون نحوه ساخت فیلم و علت رویکردش به حوزه هنرهای تجسمی و مشخصا مجسمه سازی در این اثر بیان داشت:
ما در یک سیستم ضد فرهنگ زندگی میکنیم. این سیستم تنها بستر را برای ابتذال فراهم میسازد. ازاینرو، ساختن کارهای مستقل و نمایشش بسیار دشوار است.
پیش از پاسخ به پرسش آقای شیری به آئین ادب، از همه حاضران برای تحمل فیلم سپاسگزاری میکنم و از همه کسانی که در ساخت این فیلم همراه بودند.
سپاس ویژه از سرکار خانم قسیمی، تهیهکننده و سرمایهگذار این فیلم.
ایده و طرح نخستین از سوی ایشان بود، من این کار را چهار سال پیش آغازکردم. وقتی من فیلمساز سراغ موضوعی میروم، یا این موضوع برآمده از پرسشی است که در من رخ داده که برای یافتن پاسخش به سراغ پژوهشهای کتابخانهای و میدانی میروم و اثر خودم را میسازم و یا این پرسش برای دیگران است و فیلمساز باید به اهمیت پرسش و دغدغه سفارشدهنده آگاه باشد.
من از هنر مجسمهسازی هیچ نمیدانستم، اما وقتی این پیشنهاد از سوی خانم قسیمی مطرح شد، پس از پژوهشهای اولیه پذیرفتم و کنجکاو شدم بیشتر بدانم.
درآغاز با دو چالش روبهرو شدم. نخست اینکه باید تاریخ یک سرزمین چند هزارساله را در 50 دقیقه به تصویر میکشیدم، دوم اینکه انگارهای نابجا و نادرست جا افتاده بود که ایرانیان با رویکرد یکتاپرستی توجهی به مجسمه نداشتند.
که یک دلیل پاگیری این انگاره نادرست، پذیرفتن کورکورانه دیدگاه تاریخنگاران غربی بود گویا خاورزمین بالای درختان و در غار میزیستند و آنان پایهگذار تمدن بودند.
دلیل دیگر سخنان بیپایه روشنفکرنمایان معاصر بود که هر آنچه را از گذشته به ارث رسیده، نادیده میانگاشتند.
من تجربه رویارویی با این دو چالش را پیش از این از سر گذارندم.
روایت خطی از تاریخ چندهزارساله را در فیلم خرابات تجربه کردم و با انکار گذشته تاریخی در پژوهشی پیرامون عناصر نمایشی در ادبیات ایران روبهرو شده بودم، این ادعای نادرست که ایران با هنر نمایش به شیوه یونانی بیگانه بود موضوع پایاننامه دانشگاهی من بود به نام عناصر نمایشی در هفت پیکر!
در این فیلم تلاش کردم از پس این دو مانع گذر کنم و فیلمی با روایت خطی از تاریخ مجسمه و اثبات هنر مجسمهسازی از ایران کهن تا به امروز ارائه کنم.
هرچند میدانم که تعریف مجسمه در جهان نو با کلاسیک فرق میکند؛ ولی در نهایت این گذشته انکار شده!
اگر خوانش من از مجسمه اینگونه روایت شده و واگویه مجسمهها را در فیلم میشنویم باید پذیرفت که فیلمساز برداشتش را از آثار مکتوب و مشاهدهها بازتاب میدهد!
و قرار نیست همانند پژوهشهای مکتوب عمل کند.
متاسفانه در حوزه پژوهش پیرامون مجسمه بسیار فقیریم، تنها کتابی که این سیر خطی را شرح میدهد کتاب" تاریخ مجسمهسازی" آقای تناولی است که آن هم با همه نقایص به تاریخ پیش از اسلام نمیپردازند. همان دو سه صفحه اول یک سری اشاراتی میکنند و میگذرند، بنابراین من نیاز به راهنما داشتم به همین جهت سراغ دوستان انجمن مجسمهسازان رفتم، سرکار خانم معصومه جهانبین بسیار لطف کردند و آثار ارزشمندی در اختیارم نهادند و همینطور خانم زهرا رسولی را معرفی کردند که ایشان هم از اعضای انجمن مجسمهسازانند. کتابهایی را در اختیارم گذاشتند به ویژه آثاری در بخش پیکرکها!
از حضور اساتید گوناگون در حوزه مجسمهسازی بهره جستیم و مصاحبه گرفتیم، ولی بعد تصمیم گرفتم که همه مصاحبه کنار گذاشته شود و فیلم با روایت اول شخص از سوی خود مجسمه روایت گردد.
مصطفی شیری در ادامه ضمن ارائه پیشنهادی به طرح سوال از کارگردان پرداخت :
به هر حال ورود به مقوله وسیع حوزه مجسمهسازی و تاریخ طولانی آن در ایران، هر برههاش میتواند یک فیلم باشد. در جایی که به تمدنهای کهن ایران میپردازید از جیرفت و عیلام و شوش و تاریخ طولانی آن و حاکمیت های متعدد در ایران و میرسید به تاریخ معاصر و این پنج دهه را فاکتور گرفتید که آن هم دلایل زیادی دارد روایت بسیار جذاب بود. پیشنهاد میکنم که در باب این پنج دهه اخیر، فیلم "مجسمههای تهران" ساخته بهمن کیارستمی را ببینید که فوکوس آن بر روی چهار پنج ده…
ساخته بهمن کیارستمی را ببینید که فوکوس آن بر روی چهار پنج دهه پس از انقلاب بهمن ۵۷ است.
نوشتن گفتار متن فیلم از اساس کجا وارد طرح نهائی شما شد؟ گفتوگوهایی که ضبط شد تا کجا کنارت بودند و بعد گذاشتید کنار و اساسا رفتید سراغ روایت اول شخص؟!
آرش اسحاقی در اینباره گفت:
ما چند برهه فیلمبرداری کردیم، افزون بر مصاحبهها، گردآوری اسناد، به تصویر کشیدن مراحل ساخت مجسمه برای نمونه از طراحی تا ریختگری و ...
اینکه چرا آن رویکرد دگرگونه شد باید بگویم
من حدود ۱۳ یا ۱۴ مستند ساختهام،
که چند تا از این آثار فیلمند و بقیه اثر مستند.
ما یک اثر مستند، داریم و یک فیلم مستند.
این دو متفاوت است. هنگامی که پژوهش دانشگاهی را مستقیم به اثر منتقل کنیم، شاید اثر بصری ارزشمند باشد ولی در واقع فیلم نیست. در فیلم مستند، برداشت خود فیلمساز است که انبوه پژوهشها را در ناخودآگاه خودش نهادینه میکند و خوانش خود را از واقعیت بازتاب میدهد.
از اینرو اهمیت یک اثر به سوژه نیست، بلکه آن نگاه و ایده است و شیوه روایت!
من نمیخواستم به دنبال ثبت آثاری بروم که خودشان ثبتند و ثابت شدهاند!
و فکر کردم کسی سخن این مجسمهها را آنگونه که در گفتار متن آوردم بروز نداده.
و این نگاه وسوسهام کرد که به این شیوه بپردازم.
یک نمونه از گفتار متن را میگویم که به پاسختون برسم، هنگامی که ما میرسیم به بامیان افغانستان آنجا دقیق گفتار متن بر پایه بیهقی نوشته شده!
یک نکته در حاشیه بگویم ما با ایران فرهنگی سرو کار داریم. اگر در مورد اشکانیان ما هترای عراق را می آوریم اینجا روزگاری برای ایران بود. منظورم حس انحصار طلبانه نیست، اگر ما در بامیان به "خنگ بت" و "سرخ بت" اشاره میکنم این دو نام یکی از آثار عنصریست، عنصری دیوان شعر درباره این دو مجسمه خلق کرده! این کتاب از بین رفته و نیست.
گاه ممنوعیت مجسمه از سوی خودکامگان باعث شد که این هنر در حوزههای دیگر بازتاب پیدا کند نمونهای را در بیهقی یاد کنم
گویا مجسمهای از حسنک وزیر به تصویر میکشد. همه شما در کتابهای دبیرستان خواندهاید
حسنک پیدا آمد بی بند، جبهای داشت حبریرنگ، ردایی سخت پاکیزه و دستاری نیشابوری مالیده و موئی اندک که پیدا بود ...
یعنی میخواهم بگویم که این کامل یک فیلمنامهایست برای مجسمهساز!
نمیتوانستم از این نکات دلکش گذر کنم.
یک نکته دیگر درباره تاریخ مجسمه.
باستانشناسی، عمر تاریخ را فزونی میبخشد . تا ۳۰ یا ۴۰ سال پیش، ما چیزی به نام مجسمه مرد اشکانی نداشتیم، کشف میشود و متوجه میشویم در دوره اشکانی مجسمه و ریختگری بوده. این است که من دیدم اگر اینها را بخواهم در قالب مصاحبهها و کله سخنگو پرداخت کنم فیلم هم خسته کننده میشود و هم به برنامه تبدیل میشود تا فیلم.
مصطفی شیری در ادامه جلسه با اشاره به فرم شاعرانه این فیلم گفت:
تاثیر گرفتن از ادبیات در اینجا عامدانه اتفاق افتاده و به واقع ما با یک مستند طرف هستیم با آنکه فرم شاعرانه دارد، کاملا روایت تاریخی را نیز میشنویم.
آرش اسحاقی در امتداد صحبتهای خود گفت:
از این فیلم صدها فیلم میشود درآورد، تا کنون یک فیلم مستند به شیوهای روشمند که بتواند برای کسانی که تازه میخواهند با تاریخ مجسمهسازی از آغاز تا اکنون آشنا شوند ساخته نشده، و دیدم لازم است این سنتی که در فرهنگ ما ریشه دارد با چنین روایتی ساخته شود.
مصطفی شیری در ادامه افزود: از رایجترین چیزهائی که در این گونه مستندها و رویکرد شاعرانه میبینیم استفاده از استعاره است. اتفاقی که افتاده آرش اسحاقی بسیار استعارههای شخصی را وارد کرده است در این روایت و از این بابت میتوانم بگویم فیلم، فیلم آرش اسحاقی بوده، که این متعلق به خود کردن و مهر شخصی پای یک اثر هنری زدن در فیلم به وضوح دیده میشود و از این بابت به شما خسته نباشید میگویم.
نشست با پرسش و پاسخ و مشارکت مخاطبان و طرح نظرات تعدادی از مستند سازان درباره فرم فیلم و منابع پژوهشی فیلمساز در اثرش ادامه پیدا کرد .
دکتر سرداری از "موزه ایران باستان" ضمن ابراز تشکر از کارگردان و عوامل فیلم بیان داشتند: این فیلم یکی از شاخص ترین مستندهای میراث فرهنگی و باستان شناسی است و نوع کار شما و پژوهش دقیقی که داشتید، استعاره ها و شاعرانگی، زیبائی خاصی را در اثر شما ایجاد کرده و بی شک هم صنفان بنده لذت میبرند از شکل و فرم متفاوتی که در این اثر ارائه شده. میتوانم تصور کنم چه میزان انبوهی از راش ها و اطلاعات خامی که در این خصوص با زحمت بسیار جمع آوری نمودید و نهایتا عصاره آن میشود این اثر ارزشمند که در 50 دقیقه مطرح شده و تقریبا هم میتوانم بگویم تاریخ ده هزار ساله را تطبیق دادید در این زمان کوتاه.
در پایان مصطفی شیری با گرامیداشت یاد و خاطره زندهیاد هوشنگ میرزائی (همکار گرامی) و تشویق حضار و ابراز تشکر از حضور همسر محترمشان، خانم جهانبین، که عضو انجمن مجسمهسازانند و همچنین با آرزوی بهبودی برای مهران زینتبخش، همکار عضو انجمن صنفی کارگردانان مستند که اینروزها در بستر بیماری است جلسه را به اتمام رساند.
آرش اسحاقی نیز در پایان با بیان اینکه زندهیاد هوشنگ میرزائی افزون بر فیلمساز و مستندساز بودن یه هنرمند چیرهدست درحوزه هنر تجسمی به ویژه نقاشی بود، برای فرزند ایشان "علی میرزائی" آرزوی سرزندگی کرد.