در این برنامه مصطفی شیری، دبیر کارگروه نمایش انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند به همراه کارگردانان فیلم و علی علائی ( کارشناس مهمان ) حضور داشتند.
در ابتدای نشست، فیما امامی درباره آغاز ساخته شدن این فیلم گفت:
«قبل از ازدواج خودم تصمیم گرفتیم فیلمی بسازیم در مورد حمید مرادی و همسرشون و چون شرایط مادرم را دیده بودم و اینکه پدرم هم نظامی بود و حمید هم که بسیجی و درد مشترکی داشتند که در جنگ بودن، در نهایت به دلیل نبودِ سرمایهگذار، متأسفانه فیلم ساخته نشد. من اوائل بارداری دغدغه این را داشتم که از خودم فیلمی بسازم؛ حالا چه تهیهکننده پیدا کنم و چه نکنم. این یک علاقه شخصی و البته سخت بود که در مورد خودم فیلم بسازم . با خانواده کارکردن سخت است، بارداری هم من را حساس کرده بود و مرتب گریه میکردم. با خود میگفتم چرا مستندساز باید گریه کند.»
رضا دریانوش که علاوه بر کارگردانی، فیلمبرداری و تدوینِ درد مشترک را نیز عهدهدار بود، در خصوص پروسه تولید فیلم گفت:
«ما در واقع هر فیلمی که با خانم امامی شروع میکنیم، معمولا هزینهها را به صورت شخصی میپردازیم. خیلی صبوری میکنیم تا فیلم به واقع ساخته شود . از 1385 که دوره نامزدی ما بود، از همان زمان به دلیل ارتباط دوستی خانم امامی و خواهرم، با زندگی ایشان آشنا شدم و تصمیم گرفتیم فیلم را بسازیم . با خانواده وارد تعامل شدیم که حقیقت وضعیت خودشان را بگویند . مادر همسرم در مقابل دوربین واقعیت را نشان نمیدادن و جلوی دوربین خودشان را پنهان میکردند . ایشان در طول سالها سختیهای زیادی را تحمل کرده بودند و ما لازم دیدیم که این اوضاع پساجنگ گفته شود.»
علی علایی، کارشناس مهمان برنامه، صحبتهایش را اینگونه در خصوص فیلم آغاز کرد: «این دو فیلمساز، فارغالتحصیل انجمن سینمای جوان بودند و من از آن زمان با آنان آشنا بودم و فیلمهای خوبی ساختهاند . درمجموع، این فیلم بسیار تلخ است و از دردهای مشترک میگوید که با موضوع فیلم ارتباط برقرار کردهاست . به صورت مستقیم و غیرمستقیم ما هم درگیر این موضوعات بودیم؛ با جنگ و جبهه و ایشان به بخشی از خاطرات خود اشاره میکنند .
ایشان بیان میدارند که جنگ در طول تاریخ هرگز تمام نمیشود . به این جهت که بعد از پایانش توالی دارد و به نسلهای بعد هم تسری پیدا میکند . این تروماها ادامه دارد. حتی بعد از حمله مغولها هم به همین ترتیب بودهاست. خشم و کینه و نفرت و ترس در نسلهای بعدی جریان پیدا میکند و میماند. در واقع جنگ زمانی شروع میشود که دیپلماسی تمام میشود.
در فیلم مستند میشود تخطی کرد و قواعد را شکست . مستند یک movie است . این فیلم با راوی بودن خانم امامی شروع میشود و از جایی آقای دریانوش در پشت دوربین راوی میشوند. در یک جایی فیلم تبدیل به فراروایت میشود. روایتِ یک روایتِ دیگر؛ روایت حمید و فاطمه.
این فیلم، دارای نوعی فضای چیدمانی است. بازسازیهایی اتفاق افتاده و این بازسازی از یک جایی در فیلم بیرون میزند. حتی در بیان دیالوگها معلوم است که بازسازی شده، مثلاً واژهها عموما غیرمتداول هستند و این محاوره نیست.»
فیما امامی در پاسخ به پرسشِ مصطفی شیری درباره احتمالِ بروز مشکلاتی در مواجهه با خانواده حمید و فاطمه در طول فیلمبرداری و پیچیدگیهای تعامل با آنها گفت:
«متاسفانه جانبازان اعصاب و روان قابل پیشبینی نیستند . آقای مرادی جانباز ده درصد هستند. با احتساب وضعیتی که داشتند مثلا موردی که مرتکب قتل شده بودن و حتی چیدن چاقوهایی که داشتند و روی میز میچیدن و اینکه بارها به همسرشان حمله کرده بودن و حتی جایی که در حال فیلمبرداری بودیم پرخاش کردند به همسرشان، ما دچار چالش شدیم و حتی وقتی ایشان در پلانی عصبی شدند، اقای دریانوش دوربین را رها کردند، ولی من جسارت کردم و فیلم را قطع نکردم. اینها بخشی از سختيهای کار بودند. من باردار بودم و وحشتزده میشدم.»
علی علائی در ادامه افزود:
«برای بنده بسیار عجیب بود چطور ولی و خدیجه اینقدر جلوی دوربین راحت هستند و کنجکاو بودم شما چه کردید که ایشان جلوی دوربین خیلی راحتند؟ اقای دریانوش قبلتر به من گفتند ما با اینها رفت و آمد بسیار داشتیم و آنان دیگر از جایی به بعد، دوربین را فراموش میکردند و آن حالت شرطی بودن از بین رفته بود . این بسیار هنر خوبی بود. اینگونه فیلمِ مشاهدهای و مشارکتی، روشی مهم در حوزه مردمشناسی و بسیار مهم است. این روش به واقع کار هرکسی نیست که بازیگر غیرحرفهای، دوربین یادش برود و راحت باشد و این نقطهقوت فیلم است.
رضا دریانوش در خصوص واقعیت و صمیمیتِ موجود در کاراکترها و روندِ حفظ آن بیان داشت: «من آدم تئوریسینی نیستم. در واقع عملگرا، پرکتیکال و فنی هستم. بعد از سالها کار و تجربه روی تکنیک خودم خیلی حساب میکنم. در واقع سینما پس از خاموش شدن دوربین اتفاق میافتد. سعی کردم از همان لحظهای که دوربین خاموش میشود، همان را ضبط کنم. آن شخصیتی که جلوی دوربین روشن قرار میگیرد، برای من خیلی مهم نیست، بلکه آن شخصیتی که با خاموش شدن دوربین نشان میدهد ملاکِ من هست. به هر جهت بعد از سالها تجربه پیدا کردم و این را اجرایی میکنم.
باوجود اختلافنظرهایی که با خانم امامی داشتیم، سعی کردیم با کمک گرفتن از فضای ذهنی نیمهمردانه و نیمهزنانه کار را پیش ببریم و با این نگرش کاملش کنیم. ما در واقع شناخت کافی پیدا میکنیم روی کاری که انجام میدهیم. در مورد موجی بودن کار تحقیقاتی انجام دادیم در کانادا. در آنجا روی اتفاقات پساجنگ کار میکنند و عجیب است که در ایران اصلا به این مقوله توجهی نمیشود. موجی یک اصطلاح است و تعریف علمی و اصطلاحی دارد و در آمریکا روی آن پژوهش علمی میکنند. ما اینها را خیلی خوب پیدا کردیم. این فیلم، پس از سالها تازه اکران میشود و این خیلی عجیب است. سواد ما امروزه سوادی است که بر حس ما تکیه دارد تا کتابها. نمیتوانیم روایتها رآ خیلی تئوریزه کنیم. ما خیلی فیلم میبینیم و به ماهیت توجه میکنیم. این فیلم بهوسیلۀ سه نفر تدوین شد. خودم علاقهای به تدوین فیلم خودم ندارم؛ البته روی فیلمها کار میکنم گاهی اوقات و فیلمبرداری هم میکنم.»
فیما امامی افزود که این فیلم ازسوی NHK ژاپن حمایت و اسپانسر اثر شد و در واقع هیچ نهادی در داخل کشور نخواستند به ما کمکی بکنند.
علی علائی بیان داشت:
«این فیلم، از ابتدا طراحی داشته و دربارهاش هم فکر شدهاست. در باب قرارگیری کپشن با فیلم اذعان میدارند که فیلم به انتها میرود و یک کانسپتی از اول در ذهن کارگردانان بود و در مسیر رسیدن به آن بلد بودند که چطور روایت کنند. در این مسیر نه سکتهای در روایت رخ میدهد و نه در روایتِ در روایت و ما در واقع خودمان را در فیلم میبینیم؛ مثل داستانِ سربازشدن فرزندانمان که جزو نگرانیهای ما است و در فیلم دیده میشود. ما همه درد مشترک داریم.»
رضا دریانوش در صحبت پایانی خود گفت :
«به هر حال این فیلم نمایش داده شد، ولی مهجور ماند در این مملکت. ما این فیلم را برای دیده شدن و تأثیر گذاشتن ساختیم. دنبال گرفتن جایزه نبودیم، ولی کملطفی شد. این فیلم خانوادگی یا خودبیانگر بود و خودمان در آن حضور داشتیم، ولی ما بیشتر سعی کردیم شرایط روز جامعه را مطرح کنیم. چیزی گفتیم که نیاز جامعه باشد. خواستیم حس مشترک جامعه را به تصویر کشیده باشیم . تلویزیون هیچوقت این فیلم را پخش نمیکند. نفع شخصی در فیلم نداشتیم و نفع جامعه دغدغه ما بود. ما تکهای از تاریخ این کشور را ثبت کردیم. تلاش کردیم دورهای از این مملکت را ماندگار کنیم برای نسلهای بعد.»
فیما امامی نیز در پایان افزود: «برای مردم، برای دختران و پسران این سرزمین آرزو میکنم که هرگز روی جنگ را نبینند و در انتها آرزوی صلح برای همه مردم جهان دارم.»
📌عکسها از: مجید نیکنفس و شهریار نوبخت