در ابتدای این جلسه که نیما عباسپور و رضا حسینی منتقدان مهمان آن بودند، حسینی با اشاره به حضور موفق این فیلم در تازهترین دورهی جشنوارهی فیلم «ساندنس» که به استقبال سایر جشنوارهها و نامزدی این فیلم در رشتههای مختلف منجر شد گفت: «فیلم «وداع» جزو معدود آثار مستقل سینمای آمریکاست که موفق شده هم در گیشه بدرخشد و هم نظر مثبت منتقدان سینما را جلب کند.» رضا حسینی که از این پس با همکاری ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم خانه سینما) مسئولیت انتخاب فیلم و نمایش فیلمهای خارجی را برعهده خواهد داشت همچنین گفت: «یکی از چیزهایی که باعث شده این فیلم در میان تولیدات امسال سینمای مستقل آمریکا جایگاه ویژهای پیدا کند، توجه به مشکلات فرهنگی اقلیتها در جنبشهای اجتماعی اخیر و همچنین زن بودن کارگردان و اغلب بازیگران اصلی آن است.»
وی افزود: «فیلم «وداع» در گیشه هم بسیار موفق بوده و با وجود بودجهی سه میلیون دلاریاش، حدود بیست میلیون دلار فروش داشته است که در بین فیلمهای مستقل آمار قابل توجهی به حساب میآید.»
در ادامهی جلسه، نیما عباسپور گفت: «به نظر میرسد در سالهای اخیر و همزمان با رشد مهاجرانی از ملیّتهای مختلف در آمریکا به مخاطبان بالقوهای که اهل این ملیّتها هستند توجه ویژهای صورت گرفته است.»
وی گفت: «ظاهراً کارشناسان بخش تولید و پخش در سینمای آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که شاید بد نباشد در کنار مخاطبان همیشگی خود، به این تماشاگران نیز نگاه ویژهای داشته باشند.»
رضا حسینی ضمن رد کردن این نکته گفت: «به نظر نمیرسد نسبت به این موضوع، بررسی کارشناسانهای صورت گرفته باشد. در حقیقت اگر چنین دیدگاهی وجود داشت، لولو وانگ چنان که خود نیز به آن اذعان کرده، در مرحلهی جذب سرمایه دچار مشکل نمیشد و دستکم راحتتر میتوانست بودجهی فیلم خود را تامین کند.»
وی گفت: «شاید اگر خانم وانگ، داستان این فیلم را در برنامهی رادیویی «این زندگی آمریکایی» اجرا نکرده بود، امروز این فیلم ساخته نشده و یکی از کمپانیهای آمریکایی– که ناجی کوچک فیلمهای مستقل آمریکایی است– با پرداخت هفت میلیون دلار، حق پخش جهانی این فیلم را نخریده بود.»
در ادامهی جلسه، نیما عباسپور با اشاره به تعلق خاطر فیلمساز به کشور زادگاهش (چین) و همچنین شباهت بخشهایی از داستان فیلم به زندگی شخصی او گفت: «به نظر میرسد اشارهی لولو وانگ به تضادهای فرهنگی، دستمایهی خوبی برای ساخت این فیلم بوده است. نکتهای که متاسفانه در سینمای ایران به شوخیهای سطح پایین تنزل و متاسفانه با استفاده در کمدیهای مبتذل، از قابلیتهای اصلی خود فاصله گرفته است.»
وی سپس این فیلمها را محصول اشارهی داستانهایشان به نوعی «گردهمایی خانوادگی» دانست و افزود: «اهمیت اصلی این فیلم را میتوان پرداختن به تضادهای فرهنگی متعددی دانست که احتمالاً برای خود فیلمساز حالت خوددرمانی داشته است.»
در ادامهی جلسه، رضا حسینی نیز با اشاره به شوخیهای جذاب فیلم گفت: «فیلم «وداع» اصلاً با یک شوخی آغاز میشود که میتوان گفت در نوع خود بیسابقه است. به این ترتیب در ابتدای تیتراژ فیلم به جای بهرهگیری از جملهی «بر اساس یک داستان واقعی» که در بسیاری از فیلمها تکرار شده و میشود، از عبارت «یک دروغ واقعی» استفاده شده است.»
وی افزود: «با این وجود فیلمساز در این فیلم به جزییاتی از زندگی خود اشاره کرده که به تعبیری باعث شده «وداع» بیش از هر چیز به یک اثر شخصی نزدیک شود. اثری دربارهی مهاجران چینی شاغل در آمریکا که مثل مهاجران سایر کشورها همواره دلتنگ خانواده و ریشههای خود هستند.»
نیما عباسپور نیز ضمن تایید این نکته گفت: «فیلمساز در سکانسی با ظرافت به این نکته اشاره کرده و آن، جایی است که شخصیت اصلی فیلم، خشم خود را با نواختن پیانو و در حقیقت، درونیات خود را به تماشاگر نشان میدهد.»
این منتقد سینما در بخش دیگری از صحبتهای خود «وداع» را فیلمی دربارهی دروغ و خصوصاً دروغهای مصلحتی دانست و افزود: «در مجموع میتوان گفت «وداع» فیلمی است که ایدههای چندان نویی ندارد و بسیاری از آنها تکراری هستند اما در کلیت اثر به درستی استفاده شدهاند و همین نکته آن را قابل تحمل کرده است.»
در ادامهی جلسه، رضا حسینی «روایت خوب داستان» و «ظرافتهای کارگردانی» از جمله ویژگیهای فیلم «وداع» برشمرد و افزود: «این جزییات باعث شده فیلم مورد بحث دارای تشخص و وجهی سینمایی شود.»
وی گفت: «به عنوان مثال در سکانس حضور شخصیت اصلی داستان در مترو نیویورک، عبور قطار از مقابل پیرزنی که آنسوی ایستگاه نشسته، اشاره به دغدغهی پاک شدن تصویر مادربزرگ از حافظهی اوست. نکتهای که باعث میشود او تصمیم میگیرد به چین برگردد و در آخرین روزهای زندگی مادربزرگ همراهش باشد.»
حسینی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «تصویر گنجشکی که شخصیت محوری فیلم در آپارتمان خود در نیویورک پیدا میکند و بیقراریاش گویی اشارهای به تصویر خود اوست که هیچ سرزمینی ندارد و همین باعث بیقراریاش شده است.»
بخش پایانی این جلسهی نقد و بررسی به جمعبندی صحبتهای منتقدان مهمان برنامه اختصاص داشت. نیما عباسپور در این بخش گفت: «به نظر میرسد در سینمای کنونی آمریکا فیلمهای جدی، کم و کمتر ساخته میشوند و فیلمهای ابرقهرمانی پردهها را اشباع کردهاند. فیلمهایی که شاید در آیندهی نزدیک باعث دلزدگی مخاطب شوند.»
رضا حسینی نیز با تایید این نکته گفت: «در این زمینه میتوان به توصیهی مارتین اسکورسیزی اشاره کرد که در یک گفتوگوی مطبوعاتی به حرفهای کارگردان «وداع» دربارهی دریافت پیشنهاد برای ساخت فیلمهای ابرقهرمانی واکنش نشان داده و گفته بود بهتر است دست به انجام چنین کاری نزنی.»
وی گفت: «آمارها نیز حکایت از آن دارند که فروش این فیلمها نسبت به سالهای دور و گذشته، از کاهش برخوردار بوده است. نکتهای که در مقابل اقبال عمومی به فیلمهای مستقل آمریکایی، دریچهی تازهای رو به مخاطبان سینما گشوده و آنها را امیدوار کرده است.»