جلسهی نقد و بررسی این فیلم که با استقبال چشمگیر مخاطبان همراه بود با حضور ناصر صفاریان برگزار شد و این منتقد سینما در ابتدای صحبتهای خود ضمن اشاره به استقبال جشنوارههای جهانی در سالهای اخیر از فیلمهایی با موضوع مهاجرت گفت: «نکتهای که دربارهی این آثار وجود دارد این است که بسیاری معتقدند اغلب این فیلمها در گذر زمان ماندگار نخواهند بود و به صورت طبیعی، مخاطبان، آنها را فراموش خواهند کرد. این در حالی است که نمونهی مخالف این ادعا نیز وجود دارد و فیلم تحسینشدهی مایکل کورتیز، بیشک یکی از آنهاست.» وی گفت: «جالب این که فیلم «کازابلانکا» با گذشت بیش از هفتاد و هفت سال از تولید و نمایش آن هنوز یک اثر سرپا، جذاب و همچنان تماشایی است و هنوز هم در سراسر دنیا از نمایشهای پراکندهای برخوردار است.»
صفاریان سپس با اشاره به اهمیت بخش آغاز فیلم که با نمایش یک گزارش خبری و تصویرهای مستند همراه است گفت: «این بخش از «کازابلانکا» برای کسانی که از امروز به جمع مخاطبان این فیلم افزوده میشوند، احتمالاً با یک شگفتی روبهرو است؛ و آن این که در این اثر با تفاوت در نوع مهاجرتها روبهرو هستیم.»
وی افزود: «در فیلم «کازابلانکا» با موج مهاجرت از اروپا به سوی آفریقا روبهرو هستیم و این در حالی است که در وضعیت فعلی و در اغلب موارد، مهاجرتها از آفریقا و آسیا به طرف اروپا و آمریکا صورت میگیرد.»
صفاریان سپس «کازابلانکا» را «یک نمونهی مثالزدنی از نحوهی تولید استودیویی در هالیوود» توصیف کرد و گفت: «نکتهی مهم این است که برخلاف آنچه که در سینمای جهان، فیلمها اغلب بر اساس واقعیتها ساخته میشوند، در فیلم «کازابلانکا» این اتفاق برعکس افتاده و واقعیت، تحت تاثیر تخیل نویسندگان فیلمنامه شکل گرفته و به چیزی تبدیل شده که پیش از این واقعیت نداشته است. به عبارتی دیگر نه تنها شهر کازابلانکا در دوران جنگ جهانی دوم تحت اشغال نیروهای آلمانی نبوده بلکه تا چند سال پیش، در این شهر، اصلاً کافهای بهنام «کافهی ریک» (محل وقوع بخشی از داستان) وجود نداشته است!»
وی گفت: «این فیلم بر اساس نمایشنامهای بهنام «همه به کافهی ریک میروند» ساخته شده است. نمایشنامهای که در زمان نگارش چندان مورد توجه قرار نداشت و حتی تهیهکننده و کارگردانی که به اجرای این متن ابراز علاقه کرده بودند نیز موفق نشدند آن را روی صحنه ببرند. اما همین نمایشنامه زمانی که به نظام استودیویی هالیوود راه پیدا کرد به یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان تبدیل شد؛ و این نکته هنوز و همیشه مایهی شگفتی کسانی است که تاریخ سینما و داستان ساخته شدن «کازابلانکا» را دنبال کرده و میکنند.»
صفاریان سپس به «امتیازگیری فیلم مورد بحث در رایگیریهای مختلف و متعدد» اشاره کرد و افزود: «نکتهی جالب این که «کازابلانکا» همچنان موفق شده موقعیت قبلی خود را حفظ کند و رتبههای بالایی را به خود اختصاص دهد.»
وی گفت: «این فیلم موفق شده بر بدنهی جامعهی آمریکا تاثیرگذار باشد و نمایش آن در جشن فارغالتحصیلیِ دانشجویان هاروارد، تنها یکی از اینگونه موارد به حساب میآید. در حقیقت «کازابلانکا» فیلمی است که در همهجای دنیا به خاطرهی مردم تبدیل شده و جایگاه خود را به عنوان یکی از مشهورترین فیلمهای عاشقانهی دنیا تثبیت کرده است.»
این منتقد سینما در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «اغلب منتقدان جهانی این فیلم را دوست داشتهاند اما در بین آنها نویسندهای مثل پالین کیل هم بوده که «کازابلانکا» را یک فیلم متوسط فرض میکرده و حتی در جایی نوشته این فیلم به آن بزرگی که گفته میشد نیست. گرچه حتی خود او نیز معتقد بود که وجه ملودرام و عاطفی فیلم غیر قابل انکار است.»
وی سپس به نظر مثبت راجر ایبرت نسبت به این فیلم اشاره کرد و گفت: «نکتهی جالب اینجاست که مایکل کورتیز به عنوان کارگردان فیلمهای شاخص قابل شناسایی نبوده و با وجود این که چهار بار نامزد اسکار بهترین کارگردانی شده، بیشتر یک کارگردان پرکار در زمینهی سینمای جریان اصلی آمریکا به حساب میآمده است. فیلمسازی که در فاصلهی سالهای 1912 تا 1961 رکورد صد و بیست و شش عنوان کارگردانی را به نام خود به ثبت رسانده است.»
صفاریان همچنین گفت: «چگونگی نگارش فیلمنامهی «کازابلانکا» هم یکی دیگر از نکتههای جالب در نحوهی ساخته شدن این فیلم بوده است. چنان که به شکلی باورنکردنی ورق به ورق و سکانس به سکانس نوشته میشده که البته در سیستم استودیویی آن سالها مسالهی چندان دور از ذهنی نبوده است.»
وی افزود: «جالبتر این که پایانبندیِ فیلمنامه هم مشخص نبوده و گفته میشود اینگرید برگمن به عنوان یکی از بازیگران اصلی این فیلم، در طول فیلمبرداری فیلم بارها دربارهی این موضوع، از کارگردان فیلم میپرسیده و به شکلی قابل پیشبینی مایکل کورتیز هم جواب مشخص و سرراستی برای نکته نداشته است.»
صفاریان همچنین با اشاره به چالشهای انتخاب همفری بوگارت برای بازی در این فیلم گفت: «جدا از تفاوت قد اینگرید برگمن که بلندتر از همفری بوگارت بوده، نحوهی بازی بوگارت در لحظههای عاشقانه نیز جزو چالشهای ساخت «کازابلانکا» به حساب میآمده است. فیلمی که سازندگانش مجبور میشوند برای نزدیک کردن قد بوگارت به برگمن، از کفش پاشنهدار و حتی تمهید ایستادن او روی پله استفاده کنند!»
وی سپس در ادامهی اشاره به حاشیههای جذابِ ساخته شدن این فیلم گفت: «با وجود این که همهی بازیگران اصلی و فرعی این فیلم به زبان انگلیسی صحبت میکنند اما همهی آنها آمریکایی نیستند و برای اجرای این نقشها از مهاجران و حتی یهودیان آمریکایی استفاده شده است.»
صفاریان سپس «ساخته شدن این فیلم» را «حاصل تلاش سازندگانش برای تحریک عواطف و ترغیب مردم آمریکا برای ابراز موافقت با ورود کشورشان به جنگ جهانگیر دوم» دانست و افزود: «در حقیقت، سینمای آمریکا به این روش میخواسته فیلمی در ارتباط با جنگ جهانی دوم بسازد و این در حالی است که مهمترین فیلمهای این نوع خاص را جان فورد و فرانک کاپرا ساختهاند.»
وی گفت: «بد نیست بدانید در فاصلهی سالهای 1942 تا 1945 حدود هزار و هفتصد فیلم در هالیوود ساخته شده که از این تعداد، حدود پانصد فیلم به مقولهی جنگ میپرداخته است.»
صفاریان در بخش پایانی این جلسهی نقد و بررسی گفت: «مخالفان فیلم معتقدند که فیلمنامه، تنها بر اساس یکسری کلیشه و حوادث پشت سر هم چیده شده پیش رفته است اما به گمان من این نکته یکی از امتیازهای «کازابلانکا» به حساب میآید و تغییرات به شکلی به نمایش گذاشته میشود که گویی قهرمانها نیز در بیاطلاعی از آنها با مخاطبان فیلم شریک هستند.»
وی گفت: «اگر سکانس انتهای فیلم در نظر گرفته شود، تماشاگر هرگز نمیتواند پایان آن را حدس بزند. امتیازی که بیشک یکی از مهمترین ویژگیهای این فیلم مهم در تاریخ سینمای جهان به حساب میآید و از اشاره به آن نمیتوان چشمپوشی کرد.»