English
به خانه سینما خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود
 

اخبار

پیکر نحیف فرهنگ و هنر را زیر تیـــغ مالیات نبریم

پیکر نحیف فرهنگ و هنر را زیر تیـــغ مالیات نبریم
میزگرد «روزنامه ایران» درباره بررسی حواشی حذف معافیت مالیاتی حوزه فرهنگ و هنر با حضـــــــــور فرشته طائرپور، علی ترابی و هومان حسن‌پور برگزار شد

‌تمام حرف و حدیث‌ها و امثال آن از وقتی شروع شد که سازمان امور مالیاتی در پیش‌نویس لایحه پیشنهادی اش به مجلس با نگاهی تازه به قوانین مالیاتی معافیت صددرصدی فعالیت‌های «انتشاراتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری» را به 50 درصد کاهش داده بود. ارائه این پیش‌نویس در حالی بود که اهالی فرهنگ و هنر سال‌ها برای به تصویب رساندن بند «ل» ماده 139 قانون معافیت‌های مستقیم مربوط به فعالیت‌های یادشده تلاش و نامه نگاری کرده بودند. در کنار نقدهایی که برخی به ادامه برقراری این معافیت داشتند کارشناسان فرهنگی و آنهایی که از شرایط حاکم بر اقتصاد فرهنگ و هنر اطلاع دارند هم نسبت به عواقب تصویب احتمالی این لایحه هشدار دادند و از آن به‌عنوان آخرین ضربه بر پیکره نحیف فرهنگ و هنر یاد کردند. حاشیه‌هایی که طی این مدت در فضای مجازی شکل گرفت، گفته‌ها و خبرهای منتشر شده ما را در گروه فرهنگی روزنامه ایران بر آن داشت که ضمن دعوت از برخی فعالان عرصه فرهنگ و هنر، آسیب‌هایی را که این تصویب می‌توانست به‌دنبال داشته باشد، بررسی کنیم. «فرشته طائرپور»، رئیس انجمن کارفرمایی تهیه کنندگان(اکت)، مشاور مالیاتی خانه سینما که از سینماگران باسابقه کشورمان هم به شمار می‌آید، «علی ترابی»، مدیر کل سابق دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کارشناس حوزه فرهنگ و هنر و «هومان حسن پور» ناشر و رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، میهمانان ما در این میزگرد بودند که تجربیات خود را با مخالفان و موافقان پیش‌نویس این لایحه در میان گذاشتند، لایحه‌ای که با دستور مستقیم «محمدباقر نوبخت»، معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان برنامه و بودجه لغو شد. از نخستین مباحث مطرح شده که همگی بر آن اتفاق نظر داشتند این بود که مگر این سلبریتی‌هایی که در اغلب بخش های فرهنگ و هنر حضور دارند و برخی ‌بر اسم و درآمدشان مانور می‌دهند نهایت چند نفر هستند؟ در عین حال آنان از اهالی فرهنگ و هنر به‌عنوان سرمایه اجتماعی مهمی یاد کردند که فارغ از اینکه کدام دولت بر سرکار باشد همواره در راستای منافع کشور تلاش کرده‌اند. به مصداق‌هایی هم اشاره کردند و گفتند:«مگر آن روزهایی را که زلزله کرمانشاه و مصایبش بر سر هموطنانمان آوار شد، فراموش کرده‌اید؟ چرا راه دور برویم سیل نوروزی که استان‌های گلستان، لرستان و... را گرفتار کرد هم همین‌طور. همین سلبریتی‌ها عزم‌شان را جزم کردند و مردم را برای ارسال کمک‌های مردمی تشویق کردند. حتی در مباحث سیاسی و تحریم‌ها هم همین‌ها هر جا که نیازی به‌همراهی‌شان بود بدون در نظر گرفتن تفکرات و ایدئولوژی‌های شخصی‌شان به یاری مردم و سرزمین‌شان شتافتند.‌»‌

‌برای تحقق معافیت مالیاتی «فعالیت‌های فرهنگی و هنری» تلاش بسیاری انجام شد، هر چند که اهالی فرهنگ و هنر همچنان با اما و اگرهایی که نشأت گرفته از بوروکراسی حاکم بر سیستم اداری است روبه‌رو بودند. در شرایط امروز بخش‌های مختلف فرهنگ‌مان از حذف این معافیت چه آسیبی خواهند دید؟
فرشته طائرپور: همان‌طور که گفتید معافیت مالیاتی بند ل ماده 139 که می‌توان از آن به‌عنوان تنها دستاورد اقتصادی اهالی فرهنگ و هنر -طی سال‌های بعد از انقلاب- یاد کرد، حاصل سال‌ها بحث و پیگیری در کارگروه‌های مشترک سازمان امور مالیاتی، ارشاد و خانه سینماست. این معافیت، با عبور از انواع مقاطع کارشناسی در دولت‌های مختلف و دوره‌های مختلف مجلس به دست آمده و در شرایطی که روز‌به‌روز شرایط کار فرهنگی و هنری سخت‌تر شده و می‌شود، هیچ عقل سلیم و آینده نگری روا نمی‌دارد که با بحث لغو آن، بحران روانی تازه‌ای را در این حوزه ایجاد کند. این معافیت با همه مشکلات و شرایطی که در مسیر استفاده از آن تاکنون وجود داشته و بارها به‌خاطر اتفاقاتی چون عدم تنظیم به‌موقع اظهارنامه یا عدم ارائه اسناد درآمد و هزینه هنرمند به حوزه مالیاتی سر از هیأت‌های حل اختلاف درآورده، همچنان اتفاق مثبتی است که در برنامه پنجم و ششم توسعه به‌عنوان قانون مادر در مجلس تصویب و اعلام شده و هیچ قانون و لایحه تابعه‌ای نمی‌تواند آن ر ا لغو کند یا در تضاد با آن قرار گیرد. طی دهه‌های 80 و 90 هزاران پرونده هنری و فرهنگی و انتشاراتی، با وجود این معافیت مصرح، در هیأت‌های حل اختلاف با حضور نمایندگان خانه سینما مورد حل و فصل قرار گرفته‌اند. این روش موجب شده که بتدریج هم بر اطلاعات مالیاتی مؤدیان سینمایی و هنری کشور افزوده شود و هم اشراف نمایندگان سازمان امورمالیاتی بر واقعیت‌های منحصر به‌فرد مشاغل فرهنگی و هنری بیشتر شود. امروز دیگر بسیاری از کارشناسان و مسئولان سازمان مالیاتی می‌دانند فعالیت‌های فرهنگی و هنری در چارچوب هیچ شغل تعریف شده‌ای نمی‌گنجند و ویژگی‌های خود را دارند. دیگر می‌دانند که یک سناریست، یک کارگردان، یک فیلمبردار یا صدابردار یا حتی یک بازیگر مشهور، نوع فعالیتش فصلی و بی‌دوام است و ممکن‌ است بین دو فیلمی که در آن مشغول می‌شود گاهی 5سال یا بیشتر بیکار باشد.
این نکته مهمی است که معمولا در بحث مالیات به آن توجه نمی‌شود. چون درآمد برخی از سینماگران با توجه به شرایط کاری آنها تعریف می‌شود و گاهی ممکن است یکی از اعضای گروه تولید فیلم فقط چند ماه در سال بتواند در پروژه‌ای مشغول به کار شود.
دیگر این که می‌دانند که در ایام بیکاری، هیچ هنرمند سینما یا تئاتری، پشتیبانی مالی ندارد و از هیچ حقوق و مزایای جبرانی برخوردار نمی‌شود. کسی به او حق بیکاری نمی‌دهد، کسی برای از کارافتادگی اش بودجه‌ای در نظر نمی‌گیرد و تنها شاید همان نهاد صنفی اش یا همکاران فعالش به دادش برسند و گوشه‌ای از هزینه‌های بیماری و بیکاری او را متقبل شوند. مسئولان مطلع در سازمان امور مالیاتی دیگر می‌دانند که وقتی فیلمی توقیف می‌شود یا از اکران پایین کشیده می‌شود یا در زمان اکرانش حادثه‌ای طبیعی یا اجتماعی رخ می‌دهد و سینما و تئاتر کنسرت را از فهرست مراجعه مردم خارج می‌کند، چه زیان هنگفت و غیرقابل جبرانی بر دوش تهیه‌کننده و عواملی که دستمزدشان موکول به اکران و فروش فیلم شده، وارد می‌شود. آنها دیگر به‌خوبی می‌دانند که شغل اصلی سینماگران و هنرمندان، تأثیر‌گذاری بر حال جامعه است، حتی اگر برای خودشان حالی نمانده باشد. می دانند که هنرمندان بابت این شغل بی‌دوام، از محل مراجعه مردم به سینماها و سالن‌های اجرای تئاتر و کنسرت دستمزد می‌گیرند یا سرمایه تولید بعدی‌شان تأمین می‌شود. اگر هنوز در سازمان امور مالیاتی، دولت، مجلس یا سیاستگذاران فرهنگی کشور کسی هست که اینها را نمی‌داند، یا برای دانستن هوش کافی ندارد، یا آگاهانه تصمیم گرفته که نداند یا اصولاً با هرچه فرهنگ و هنر و تفریح و عوامل آن است دشمنی دارد. به اعتقاد من همه اشخاص و جریان‌هایی که دارند تلاش می‌کنند بعد از این همه سال برقراری این معافیت قانونی، بحران لغو آن را برای جامعه هنری و دولت کنونی رقم بزنند، نیت‌های دیگری جز دلسوزی برای کمبود بودجه دولت دارند. واقعاً این بحران جدیدی که دارند به بحران‌های اخیر اضافه می‌کنند، چه سود و هزینه قابل توجیهی دارد؟ جمع کل معافیت‌هایی که در سال‌های اخیر به فعالیت‌های سینمایی و تئاتری و موسیقایی و انتشاراتی تعلق گرفته، به 10میلیارد تومان هم نمی‌رسد، اما ببینید چه اوضاع پرآشوب و پرهزینه‌ای در فضای مجازی و جریان‌های فرصت طلب و روزنامه‌های آشوب طلب برای این موضوع ایجاد شده تا افکار عمومی را برضد هنرمندان و بخصوص سینماگران تحریک کند! جالب است که برخی از هنرمندان که خود به دفعات از چنین معافیتی بهره برده‌اند هم با این شعارهای عوام فریبانه همصدا شده‌اند و این بحثِ کاملاً اقتصادی و معیشتی را به مرافعه‌های سیاسی و اتفاقات اخیر و بیانیه هنرمندان، نسبت می‌دهند، درحالیکه بحث احتمال تغییر ضریب صفر مالیات هنرمندان و لغو معافیت بند ل 139، از هفته‌ها قبل از اتفاقات اخیر و صدور بیانیه هنرمندان، توسط «خانه سینما» و وزارت ارشاد در حال پیگیری بوده و جلسات متعدد آن با کمیسیون اقتصادی مجلس و مدیریت‌های ذیربط در سازمان مالیاتی برگزار شده. تنها یک همزمانی اتفاقی در تاریخ انتشار نامه هنرمندان با اعلام نظر معاون رئیس جمهوری در مورد این معافیت، بهانه به دست فرصت‌طلبان داد تا یک موضوع کاملاً صنفی را به یک تنش سیاسی بکشانند که هیچ خیری برای ملت و دولت نداشته و صرفاً باعث شد ملت اعتماد و علاقه‌اش را به سینما و سینماگر از دست بدهد و دولت بین اظهارنظرهای تند موافقان و موافقان این معافیت در مجموعه خودش گرفتار شود. بیش از پانزده سال است که نمایندگان مالیاتی خانه سینما، در جلسات کارشناسی یا هیأت‌های حل اختلاف تلاش می‌کنند از تداوم این معافیت و سهولت استفاده از آن دفاع کنند، آن وقت به جرقه‌ای اول بحث لغو آن مطرح می‌شود، سپس خبر لغوِ لغوِ آن اعلام می‌شود و همزمان حملات جناح‌های مخالف به دولت آغاز می‌شود و فضا برای توهین و تخریب سینما و تئاتر و موسیقی و... مساعد می‌شود و دشمنان دانا و دوستان نادان همه می‌شوند دهان، برای شعارهای توهینی و تهمتی و اظهارنظرهای تحریک آمیز... تا ملت با مقایسه درآمد بازیگر و رفتگر، برعلیه بی‌عدالتی تحریک شود و حساب‌های کهنه و نو سیاسی تسویه شوند و حال عمومی مردم از اینکه هست خراب‌تر شود.
مثل همین بحثی که با توجه به درآمد چهره‌های سرشناس سینما و یا سلبریتی‌ها و نسبت به آن با مالیات مطرح شده است.
همین سلبریتی ها که از میان بیش از 800 بازیگر شناخته و ناشناخته سینما و تئاتر، با استقبال مردم از نردبان محبوبیت بالا رفته‌اند و تعدادشان به زحمت به 20 نفر می‌رسد، همین‌ها که در ده‌ها خیریه و سازمان‌های عام المنفعه عضو فعال هستند و از شهرت و اعتبار و عمر و مالشان عاشقانه هزینه می‌کنند، همین‌ها که با وقوع هر سیل و قحطی و زلزله‌ای به میدان می‌آیند تا مردم را تشویق به مشارکت کنند، همین‌ها که با آثارشان در این ایام سخت، سعی می‌کنند رنگی از شادی و آگاهی به زندگی مردم گرفتار بزنند، می شوند مظهر منفور فرار مالیاتی، تا با لغو معافیت‌شان جماعت حداکثر 6هزار نفری عرصه فیلمسازی به اتفاق تئاتری‌ها و اهالی موسیقی و دست اندرکاران صنعت ورشکسته انتشارات نیز گرفتار شوند و این تنها امتیاز اندک هم از دست برود. همه ما متوجه هستیم که دولت با تنگناهای ناشی از تحریم و کسری بودجه روبه‌رو است. همه ما می‌دانیم که خسارت‌های لغو برجام و           عهدشکنی‌های پسابرجام، چه بر سر اقتصاد کشور آورده.می دانیم که هر دولت دیگری هم اگر بر سر کار بود ناگزیر به سراغ اخذ مالیات بیشتر می‌رفت، اما مالیات از کدام فعالیت؟ از کدام درآمد؟ از چه کسانی و به چه قیمتی؟ به همین غوغای اخیر که در فضای مجازی علیه سلبریتی‌ها و غیرسلبریتی‌های عرصه هنر به راه افتاده دقت کنید.جریانی دارد آگاهانه تشنج ایجاد می‌کند و افکار عمومی را به جان سینما و سینماگر و هنرمند می‌اندازد. این جریان خوب می‌داند که بازی جنگ ستارگان، تماشاگران بیشتری دارد و لذا برای اظهارنظرهای هیجانی سینماگران علیه یکدیگر و مردم برای هردو، میدان‌سازی می‌کند. در شرایطی که معدل دستمزد حدود 6000سینماگر ایرانی به 400هزارتومان در ماه هم نمی‌رسد و تعداد افرادی از سینما که در سال فرصت کار پیدا می‌کنند حداکثر به 500 نفر هم نمی‌رسند و عمر مفید فعالان این هنر-صنعت به 10سال هم نمی‌رسد، این بلوا چرا با این ابعاد گسترده در رسانه ملی و فضای مجازی و مطبوعات به راه می‌افتد؟ بهتر است مجلس و دولت، برای تغییرات مثبت و منفی، با احتیاط بیشتری عمل کنند.آسیب دیدن عرصه هنر و فرهنگ جز کاهش تولیدات نتیجه دیگری نخواهد داشت.این یک تهدید نیست، یک پیش‌بینی منطقی و همدلانه است. من فرضیه باج دهی دولت به هنرمندان از ترس صدور بیانیه یا ملاحظه نقش مؤثرشان در انتخابات قبلی و آتی را فرضیه‌ای غیرمنطقی و صرفاً تحریک‌آمیز می‌دانم که سعی دارد دولت را به انصراف از اعطای معافیت و هنرمندان را به اعتراض بکشاند. ما داریم درباره یک مطلب کاملاً اقتصادی و معیشتی حرف می‌زنیم، آنها که می‌خواهند این بحث را به چالش‌های جناحی و سیاسی بکشانند، نه رفیق مردم‌اند و نه دلسوز فرهنگ و هنر. درست است که لایحه بودجه جدید برای شرایط تنگنا نوشته شده، اما سینما و تئاتر و موسیقی و انتشارات به اندازه کافی دارند انواع تنگناهای اقتصادی و اجتماعی ویژه خود را تحمل می‌کنند و ظرفیت تحمل بیشتر را ندارند. همه دولت‌ها از صنعت درآمدزای دخانیات و بنگاه‌های اقتصادی مالیات می‌گیرند و خرج فرهنگ و هنر می‌کنند، آن وقت می‌خواهند همین یک مالیات کم حاصل مشروط را هم از هنر و فرهنگ بگیرند!
نظر شما درباره‌ی حواشی‌ای که در کنار این بحث مطرح شکل گرفته چیست؟ حواشی‌ای که گاهی از دایره‌ی انصاف هم خارج می‌شود.
آنهایی که دارند در دولت و مجلس و رسانه و محافل، درباره لغو این معافیت استدلال‌های پوپولیستی می‌کنند، قلم بردارند و نام فقط 30سلبریتی که از دستمزد میلیاردی‌شان مطمئن هستند را بنویسند، قابل حدس است که نمی‌توانند، چون وجود ندارد...شاید نام فقط 10سلبریتی دهه60 و 70 سینما را بنویسند، آن را هم نمی توانند چون همان سلبریتی ها همچنان عمر کاری‌شان  کوتاه بوده و از صحنه حذف شده و کنج خانه افتاده و به کل فراموش شده‌اند که اهل سینما هم از آنها بی‌خبرند، چه رسد به اهل شعارهای ضد سینما...اصلاً نام فقط 12 فیلمی را بنویسند که طی یک سال اخیر به اتفاق خانواده‌شان برای دیدن آنها به سینما رفته و بلیت خریده‌اند و به تماشای همین سلبریتی‌ها نشسته‌اند، بی شک همین را هم نمی‌توانند، چون نرفته‌اند. این نا‌آگاهی و قضاوت‌های غلط درمورد نویسندگان، کارگردانان، تهیه‌کنندگان و همه اعضای 33تخصص سینمایی و همچنین حوزه‌های تئاتر و موسیقی فاحش‌تر است.متأسفانه هرگز عبارت «فعالیت پردرآمد» به حوزه فرهنگ و هنر تعلق نگرفت تا از محل آن کسی به صرافت پرداخت مالیات بیفتد.اگر شرایط اقتصادی فقط نیمی از اهالی هنر و ادبیات یا فروش فقط یک سوم فیلم‌های سینمایی مثبت بود، ماهم سنگ معافیت به سینه نمی‌زدیم. در همین صنعت سینما، فیلم‌هایی که اکران می‌شوند (اگر از اکران پایین کشیده نشوند یا در همزمانی با بلایای طبیعی و بحران‌های اجتماعی نسوزند)عملاً از تبلیغات میدانی توسط شهرداری محرومند، تلویزیون جز به استثنا حاضر به تبلیغ آنها نیست، اما با همه این محرومیت‌ها، هفته‌ای یک روز قیمت بلیت‌شان نیم بهاست برای مخاطبانی که فقط می‌توانند با تخفیف به سینما بیایند، سئانس‌های صبح‌شان در ایام هفته برای مدارس     نیم بهاست و ده‌ها اکران رایگان برای خیریه‌ها، پرورشگاه‌ها و مراکز کم درآمد در سراسر کشور دارند.اگر منصفانه نگاه کنید همه اینها یارانه سینما به دولت و تخفیف سینما به ملتی است که مالیات می‌دهند. در شرایطی که کمتر از 5درصد فیلم‌های اکران شده به سود می‌رسند، کمتر از 10درصدشان به اصل سرمایه و بیش از 80درصدشان به ضرر مطلق، از محل اولین بلیت فروخته شده هر فیلم تا آخرین بلیتش -فارغ از سود و زیان- معادل 9درصد ماليات بر ارزش افزوده، از جیب مخاطب و تهیه‌کننده به حساب سازمان مالیاتی واریز می‌شود. واقعاً بدهی یک صنعت هنری-تفریحی و فاقد سود به خزانه دولت، بیش از این باید باشد؟ فکرمی کنم دولت و مجلس به جای آنکه به فکر لغو معافیت همه مشاغل هنری و فرهنگی و انتشاراتی باشند، به ارزش وجودی و تأثیر فعالیت اینگونه افراد در جامعه توجه کنند و حالا که به‌دلیل قطع درآمدهای نفتی نمی‌توانند به صاحبان این مشاغل ناپایدار، تسهیلات بیشتری بدهند، لااقل فشار مضاعفی به آنان وارد نکنند. اصحاب هنر بخصوص در سینما و تئاتر، خود بیش از هر جریان دیگری نگران حال مردم هستند و به سهم خود برای بهبود آن تلاش و سرمایه‌گذاری می‌کنند، بگذارید حال خودشان بدتر از اینکه هست نشود تا بتوانند قدم‌های بیشتری در این راه بردارند. دولت باید قدر همه افرادی که در این ایام برای رفع نگرانی و ایجاد نشاط در خود و خانواده‌شان به سینما، تئاتر یا کنسرت می‌روند را بداند و دائم به خود یادآوری کند که این دلخوشی‌های کوچک را همین اهالی فرهنگ و هنر دارند به مردم می‌دهند. با خبرها و تصمیمات نگران‌کننده نباید آنها را تضعیف کرد.
‌بد نیست آقای ترابی هم اشاره دقیق‌تری به شرایط حوزه موسیقی داشته باشند بویژه که ماجرای استعفای خود شما هم نشأت گرفته از مخالفتی بود که به بحث قانون 10 درصد مالیات دریافتی از بلیت کنسرت‌ها داشتید.
 علی ترابی: آنچه ما امروز مدافع آن هستیم نه معافیت مالیاتی هنرمندان سرشناس و موفق موسوم به سلبریتی‌ها که معافیت مالیاتی بدنه هنری و فرهنگی کشور است. آنان که شرایط کاری و فعالیت‌های هنری‌شان در هیچ زمانی از رونق برخوردار نیست و اتفاقاً با تنزل در سلایق عمومی نه تنها به لحاظ اقتصادی که به لحاظ امکان ارائه اثر و دیده و شنیده شدن نیز روز به روز شرایط سخت‌تری را تجربه می‌کنند. پس این را واضح و شفاف بگویم که من در این بحث هرگز مدافع معافیت مالیاتی سلبریتی‌ها نیستم و اتفاقاً تأکید دارم که همچون پزشکان، بازرگانان و دیگر اقشار پردرآمد، این اشخاص نیز باید مالیات کامل پرداخت کنند. بگذارید به سال‌ها قبل بازگردم، به اینکه هیجده سال قبل چه اتفاقی رخ داد که این معافیت را در پی داشت. در آن ایام سیاستگذاران حوزه اقتصاد به این نتیجه رسیدند که بدون این قبیل مشوق‌های مالی امکان سرمایه‌گذاری فرهنگی- هنری نیست. این اتفاق انتشار پیامی همدلانه از سوی دولتمردان به فعالان این عرصه بود؛ سؤال من از همه آنهایی که همچنان مخالف با چرایی برقراری این معافیت هستند این است که وقتی با وجود همه این معافیت‌های مالیاتی اغلب فعالان فرهنگی-هنری در حوزه‌های مختلف به ناچار دست از کار کشیده‌اند چرا به جای تلاش برای سرپا نگه داشتن مؤسسات فرهنگی‌مان برای به تعطیلی کشاندن آنان از طریق چنین بی‌مهری‌هایی تلاش می‌کنیم! از سایر حوزه‌ها که بگذرم در همین بخش موسیقی شرایط به گونه‌ای است که بازار آن توان تحمل چنین فشاری را ندارد. بدون آنکه قصد توهین به هیچ سازمان و ارگانی را داشته باشم نظر شخصی خودم را می‌گویم، به گمانم کسانی که حداقل در حوزه موسیقی چنین نظراتی دارند توجه‌شان تنها به نازل‌ترین سطوح موسیقی است و گمان می‌کنند تمام انواع آن در سالن‌های بزرگی خلاصه شده است که دربردارنده حداقل یک هزار صندلی هستند که بابت هر کدام هم حداقل یکصد تا دویست هزار تومان دریافت می‌شود. چنین فردی طبیعی است که پیش خود بگوید عجب پولی در این هنر خوابیده پس چرا بخشی از آن به‌عنوان مالیات کسب نشود. بر همین اساس هم تصمیم اشتباهی گرفته می‌شود که به کل عرصه موسیقی و همچنین انواع دیگر فعالیت‌های فرهنگی- هنری تعلق پیدا می‌کند. با چنین نگاهی بخش‌هایی که بیش از همه آسیب‌پذیر هستند نخستین قربانیان چنین تصمیم‌گیری‌هایی هستند. نخستین ریزش در بخشی انجام می‌شود که به لحاظ فرهنگی نخبه‌گراتر است و مخاطبان جدی‌تری دارد. به اعتقاد من باید هر دو طرف چنین بحث‌هایی پای گفت‌وگوی جدی با هم بنشینند تا تصمیم‌گیری‌ها با نگاه به بخش پولساز هنر که خیلی هم جزئی است انجام نشود. اگر این معافیت لغو می‌شد آسیب آن تنها متوجه اقشارکم درآمد و آسیب پذیر فرهنگ و هنر نبود، بلکه در درازمدت تبعات منفی حتی برای کلیت سیستم اقتصادی داشت. تعداد بسیاری از آموزشگاه‌های موسیقی رو به تعطیلی هستند، آن هم در شرایطی که آموزشگاه‌های موسیقی پررونق‌ترین آموزشگاه‌ها در فرهنگ و هنر به شمار می‌آیند. اگر حواس‌مان به سرمایه‌های هنری نباشد کشورهای دیگر به راحتی آنها را در اختیار خواهند گرفت. سرمایه‌ای که از ابتدای تولد تا به ثمر نشستن استعداد صرف او شده و رقم بالایی را شامل می‌شود یا هرگز برنمی‌گردد یا اگر هم برگردد دیگر به آن شکلی که باید به فعالیت خود ادامه نمی‌دهد. افرادی که معترض به برقراری معافیت مالیاتی اهالی فرهنگ و هنر هستند باید بدانند که اگر چنین اتفاقی رخ نمی‌داد عوارض سنگینی متوجه این عرصه بود. اهالی فرهنگ و هنر همواره نشان داده‌اند که دلسوزترین افراد به وضعیت کشور هستند. به همین هنرمندان حوزه موسیقی در تمام فراز و فرودهای تاریخی نگاه کنید حداقل همراهی آنان یک ترانه یا سرود در همراهی با منافع کشور بوده است. هنرمندان هر کاری از عهده‌شان برآمده را کنار دولت‌های مختلف انجام داده‌اند.
آقای ترابی !خانم طائرپور از دریافت 9 درصد مالیات ارزش افزوده در سینما گفتند در عرصه موسیقی هم چنین  مالیاتی دریافت می‌شود؟
ترابی: اتفاقاً برای تک‌تک کارهایی که در عرصه موسیقی انجام می‌شود از آنان مالیات دریافت می‌شود. به‌عنوان مثال اگر در استودیو دستمزدی به نوازنده یا صدابردار پرداخت می‌شود مالیات آنها حتماً اخذ می‌شود. اما این مالیاتی که طی مدت مذکور درباره‌اش بحث شد مالیاتی است که به محصول نهایی تعلق می‌گیرد.این معافیت تنها شامل محصول نهایی می‌شود که آن هم به شرط دریافت اظهارنامه مالیاتی است.
آقای حسن‌پور وضعیت معافیت مالیاتی طی سال‌های اخیر در حوزه فعالیت ناشران و کتابفروشان به چه شکل بوده؟
هومان حسن پور: اجازه دهید من از دریچه دیگری به این بحث بپردازم. قبل از هر چیزی تأکید دارم که به کار بردن لفظ معافیت مالیاتی برای فعالیت‌های این حوزه خیلی ناپسند است. چیزی که می‌خواهم بگویم تنها به دولت‌ها بازنمی‌گردد، وقتی پیشنهادی به مجلس می‌رود و بنای تصویب آن را می‌گذارند، چندی بعد هم تصمیم به چکش‌کاری دوباره‌اش می‌گیرند نشان می‌دهد که دیگر دستگاه‌های حاکمیتی هم در این رابطه دخیل هستند. چنین مسائلی را نمی‌توان تنها به یک دولت محدود کرد، از سال 1380 که بر اساس ماده 139 بند لام چنین بحثی مطرح شده ما همواره با موافقت‌ها و مخالفت‌های متعددی روبه‌رو شده‌ایم. به محض تغییر یک مدیر این مباحث بارها مطرح شده است. چهل سال از پیروزی انقلاب می‌گذرد و ما هنوز ضرورت سرمایه‌گذاری در زمینه فرهنگ و هنر را جدی نگرفته‌ایم. دولت و حاکمیت برای تشویق فعالان این عرصه و تقویت فرهنگ باید متوسل به پرداخت نقدی شود که می‌دانیم از بودجه چندانی برخوردار نیست یا اینکه دست افرادی را که علاقه‌مند هستند باز بگذارد. اینکه فلان فرد یا سازمان حاضر می‌شود از جیب خود هزینه فعالیت‌های فرهنگی را بپردازد حداقل کار ممکن برای کمک به او همین معافیت مالیاتی است. وقتی حتی مالیاتی که از اهالی فرهنگ و هنر دریافت شود آنقدر کم است که هیچ تأثیری در دخل و خرج کشور نمی‌گذارد چرا برخی اصرار به لغو آن دارند و می‌خواهند این باقیمانده نفس مؤسسات فرهنگی- هنری و افراد علاقه‌مند در آن را هم ببرند. نباید تنها با اکتفا به بخش کوچکی از قله تصور کرد که همه فعالان این عرصه‌ها از درآمدهای نجومی برخوردار هستند. اینکه به قول آقای ترابی برخی با اکتفا به سطحی‌ترین نوع موسیقی برای باقی بخش‌های آن نسخه می‌پیچند نشان می‌دهد که هیچ اقدام مؤثری در زمینه فرهنگ‌سازی انجام نشده است. همین حالا نگاهی به خروجی فرهنگ و هنر در بخش‌های مختلف بیندازید تا ببینید که در این چند دهه چه کرده‌ایم! من در حوزه تخصصی خودم صحبت می‌کنم؛ در همین 10 سال اخیر موفق به تربیت کدام نویسنده یا مترجم شاخص شده‌ایم! همچنان برترین اسامی ما به چهره‌های شاخصی بازمی‌گردد که به دهه‌های چهل و پنجاه تعلق دارند البته با استثناهایی روبه‌رو هستیم اما بحث این است که در کلیت هیچ اتفاقی رخ نداده. ما درباره بیش از هشتاد میلیون جمعیت صحبت می‌کنیم! در کشورهایی که بخش عمده درآمد آنها مالیاتی است هم خبری از دریافت مالیات از اهالی فرهنگ و هنر نیست. آن وقت ما که در این بخش‌ها با ضعیف‌ترین اقشار روبه‌رو هستیم با هم سر جنگ داریم که چرا اهالی فرهنگ و هنر مالیات نمی‌دهند و فعالان فلان شغل باید مالیات بدهند! در همین نمایشگاه کتاب لندن، شهرداری کارت دانش‌آموزان و دانشجویان را برای خرید کتاب شارژ می‌کند. با بلیت 300-200 هزارتومانی که نمی‌توان انتظار حضور جوانان در همه کنسرت‌ها، آن هم کنسرت‌های فاخر را داشت. دولت‌ها باید کاری کنند تا در همین بخش موسیقی به مخاطبان آنقدر یارانه تعلق بگیرد که همه قشرها قادر به بهره‌گیری از آن باشند. اگر لغو معافیت مالیاتی اهالی فرهنگ و هنر رخ می‌داد آن وقت باید فاتحه فرهنگ و هنرمان را می‌خواندیم. بحث اعتراض هم درمیان نبود، کارشان را تعطیل می‌کردند و سراغ فعالیت‌های دیگر می‌رفتند. سرمایه خیلی باهوش‌ است، کافی است کمی بی‌توجهی کنیم تا از حوزه فرهنگ و هنر خارج شده و به بخش‌های برخوردار از سود اقتصادی سرریز شود.
طائرپور: در حوزه سینما هم اتفاقاً شاهد چنین اتفاقی بوده و هستیم. همان معدود سرمایه‌گذارانی هم که به سینما ورود کردند به مرور با ترس از متهم شدن به داشتن پول کثیف و حالا هم با بحث لغو معافیت مالیاتی دارند منصرف می‌شوند و کنار می‌کشند. به‌هرحال فضای تخریب حیثیت، هر صاحب سرمایه‌ای را که پاکیزگی پولش قابل اثبات باشد هم می‌ترساند. طبیعی است که بترسند از بی‌آبرویی، ضرر توقیف فیلم، نرفتن مردم به سینما، تخریب سینما در افکار عمومی و...
حسن پور: متأسفانه نه تنها عموم مردم بلکه حتی بسیاری از مسئولان هم به تفاوت‌های حوزه فرهنگ و هنر با سایر بخش‌های اقتصادی واقف نیستند. وقتی یک کارشناس مالیاتی چه در رده‌های بالا و چه در رده‌های پایین می‌گوید «آقا مگه من کارمند نیستم؟ چرا در فیش حقوقی‌ام فلان مبلغ مالیات کسر شده! چرا اینها مالیات ندهند.» به دوستانی که چنین مقایسه‌هایی می‌کنند باید بگوییم که شما دوست عزیز برخلاف اهالی فرهنگ و هنر درآمدی مشخص و ماهانه دارید. شما برای حقوق قطعی خود مالیات می‌دهید و این در حالی است که هنرمند و نویسنده در فشار و تنگناست. ناشر و کتابفروش با آه نداشته در بساطش کار می‌کند. اهالی نشر سال‌ها برای انتشار کتابی سرمایه‌گذاری می‌کنند اما در نهایت در کسب مجوز با مشکل روبه‌رو می‌شوند در حالی که شاید حاصل کار آنها هرگز به کتابفروشی‌ها راه پیدا نکند. کدام یک از دیگر مشاغل معترض، با این مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند. تازه حتی اگر کتاب منتشر شود هم ممکن است کسی آن را نخرد چراکه جای چندانی برای عرضه کتاب‌ها نیست و از طرفی امکان تبلیغ هم ندارند. چرا حوزه نشری که به نوعی مادر همه شاخه‌های فرهنگ و هنرمان به حساب می‌آید در شرایطی که گرفتار مشکلات ریز و درشت شده باز هم با مانع مالیات روبه‌رو شود؟ چهل سال گذشته، برای فرهنگ و هنرمان چه کاری کرده‌ایم؟ من هم می‌دانم شرایط اقتصادی خوبی نداریم اما خواسته من از مسئولان کشور این است که اگر کاری در حمایت از فعالان این بخش از عهده‌شان ساخته نیست حداقل مانع تراشی نکنند.
‌بحث قدیمی که همیشه مطرح بوده این است که مسئولان و مدیران فرهنگی شناخت درستی از فرهنگ و هنر کشورمان ندارند، بنابراین نمی‌توانند در این زمینه تأثیرگذار باشند. آیا کم کاری از اهالی فرهنگ و هنر نیست که به‌دنبال حق و حقوق‌شان نبوده‌اند و نتوانسته‌اند به مسئولان ثابت کنند که زیربنای توسعه در هر کشوری فرهنگ است!
حسن پور: می‌توان گفت هردو در این زمینه مقصرند و مسئول کارخود هستند. اهالی فرهنگ و هنر هم دیگر خسته شده‌اند و قلم، دوربین و میکروفن‌ها را زمین گذاشته‌اند. شما بگویید سرانجام یک عمر زندگی هنری پیشکسوت حوزه موسیقی چه شد؟ یا بازیگری که در حوزه سینما ستاره است بعد از دوران طلایی‌اش چه سرنوشتی پیدا کرده! ما به‌دنبال چانه‌زنی نیستیم و می‌گوییم دولت و حاکمیت سهم سرمایه‌گذاری فرهنگی کشور را پرداخت کند و بعد از اهالی فرهنگ و هنر مالیات بگیرد. بخش خصوصی به اندازه کافی در این زمینه تلاش کرده، حال نوبت مسئولان است.
‌در یکی، دو سال اخیر متأسفانه قیمت بلیت برخی کنسرت‌ها یا تئاترها افزایش پیدا کرده و چنین برنامه‌هایی به نوعی به یک کالای لوکس و لاکچری تبدیل شده است، البته این موضوع به‌دلیل عدم نظارت بر بخش گیشه بوده که بارها نسبت به آن انتقاداتی وارد بوده و تا به امروز هم نظارت درستی انجام نگرفته است. به نظر شما آیا این موضوع می‌تواند بر حذف معافیت‌های مالیاتی تأثیر بگذارد؟
ترابی: قطعاً این مسائل هم بی‌تأثیر نخواهد بود. هرگاه بحث پرداخت مالیات مطرح می‌شود همه صنوف می‌گویند مگر هنرمندان خونشان رنگین‌تراست! نمونه آن انتقاداتی است که بعد از منتفی شدن این موضوع در فضاهای مجازی و خبری مطرح شد. شما بگویید آیا یک پزشک یا مکانیک برای فعالیت در حرفه خود هر روز از یک وزارتخانه مجوز می‌گیرد؟ اما در حوزه فرهنگ و هنر باید برای هر فعالیتی یک پروسه بسیار دقیق برای کسب مجوز طی شود که ممکن است به نتیجه‌ای هم نرسد و اگرهم سرانجامی داشته باشد هیچ تضمینی در اجرای آن نیست. به‌عنوان مثال طی سال کنسرت‌هایی را می‌بینید که مجوز گرفته اما روی صحنه نرفته است، یا در حوزه نشر، کتابی مجوز گرفته است اما از کتابفروشی‌ها جمع می‌شوند، بنابراین هیچ تضمینی وجود ندارد که این فرآیند به یک فرآیند اقتصادی تبدیل شود. نکته دیگراین است که مدعی هستیم انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است، بنابراین اگرمی خواهند بر مبنای اقتصاد آزاد تصمیم‌گیری کنند باید از صفرتا صد همه صنف‌ها مالیات پرداخت کنند، هیچ فرقی هم نمی‌کند که مربوط به چه حوزه‌ای است.
‌به‌صورت جزئی‌تر به نظر شما لغو معافیت‌های مالیاتی در حوزه فرهنگ و هنر چه آسیبی بر این حوزه خواهد زد؟
ترابی: خانم طائرپور نکته مهمی را اشاره داشتند و گفتند با انجام این کار قطعاً بخش فرهنگی آسیب‌پذیرترین بخش خواهد بود.
چرا که سرمایه‌گذاران هنرتجاری تنها در فکر گیشه‌ها هستند و طبیعتاً دیگر بخش‌ها اولین حذف شدگان ماجرا خواهند بود. البته مانند خانم طائرپور بدبین نیستم که بگویم این تصمیمات آگاهانه انجام گرفته و به عقیده من بیشتر از سر ناآگاهی و جهل بوده و متأسفانه کسانی بر مسند این تصمیم‌گیری‌ها قرار گرفته‌اند که شناختی از این موضوع ندارند و حتی تمایلی هم برای شنیدن آسیب‌های آن ندارند و این اتفاق یعنی یک ضعف تاریخی در فرهنگ ما است. بنابراین با توجه به فشارهایی که در بحث اقتصاد هنر وارد است به عقیده من اگرمالیات در این حوزه مضاعف شود بسرعت شاهد ریزش خواهیم بود و فعالیت‌های فرهنگی و هنری بسرعت به سمت کارهای مناسبتی خواهد رفت تا قشر فرهنگ و هنر بتوانند حامی داشته باشند و از دریافت این درآمدها امرار معاش کنند. ناگفته نماند معدود آثاری که هنوز هم به عشق فرهنگ و تاریخ کهن ما ساخته می‌شود اولین آسیب جدی را خواهند خورد.
طائرپور: در حوزه سینما مشخصاً اتفاقی که می‌افتد نابودی تولید ملی و وارد شدن فیلم‌های خارجی است. در دهه 60 که هنوز به‌عنوان دوره طلایی و مثال زدنی سینمای ایران از آن یاد می‌شود، مهم‌ترین عامل موفقیت این بود که جلوی نمایش فیلم‌های خارجی گرفته شد. 5 درصد از ظرفیت نمایش برای فیلم‌های خارجی ماند و 95 درصد برای فیلم‌های ایرانی. میدان برای تولید و رشد آن ایجاد شد؛ الان هم هستند افرادی که وارد کردن فیلم خارجی بخصوص امریکایی و هندی را سودآور می‌دانند. تلویزیون ما هم که به وفور دارد سریال‌های خارجی را دوبله می‌کند و نشان می‌دهد. انگار کک هیچ دلواپسی هم نمی‌گزد که صنعت فیلمسازی داخلی زمین بخورد. این همه در چند سال اخیر راجع به حمایت از تولید ملی صحبت می‌کنیم، ولی انگار تنها حوزه‌ای که لایق حمایت به شمار نیامده، حوزه فرهنگ و هنر بوده است. یک یخچال دست‌ساز که فردی صنعتگر در شهرستانی کوچک تولید می‌کند توسط تلویزیون مورد معرفی و تشویق و تفاخر قرار می‌گیرد اما یک فیلم سینمایی ایرانی که در آن بیش از سی تخصص به کار رفته و می‌تواند در بازار داخل و خارج مورد استقبال قرار بگیرد، محروم از هر معرفی و حمایتی؛ عمر کوتاهش طی می‌شود. همه جا تبلیغ می‌شود که محصول داخلی بخرید ولی کسی نمی‌گوید محصول داخلی ببینید. سال‌ها از بازار قاچاق، فیلم‌های ما لطمه خورد و هیچ‌کس برای حمایت به میدان نیامد. بسیاری از محصولات ایرانی اجازه تبلیغ در شبکه‌های ماهواره‌ای  دارند، اما فیلم‌های سینمایی به محض مطرح شدن و تبلیغ خواسته یا ناخواسته در شبکه‌های ماهواره‌ای، به دادگاه احضار می‌شوند. در حالی که کافی است رسانه ملی و فراگیر ایران که برای انواع محصولات خوردنی و صنعتی هزاران تیزر دقیقه‌ای و جذاب پخش می‌کند، برای هر فیلم سینمایی که یک محصول فرهنگی وطنی است؛ فقط 300 تیزر 20 ثانیه‌ای ولو غیر جذاب پخش کند تا هیچ فیلمی از اصل سرمایه‌اش ضرر نکند. البته خصومت بی‌توجیه تلویزیون و سینما میراث نامطلوبی است که از گذشته و دوره قبل از انقلاب برجای مانده و متأسفانه هیچ اتاق فکر هوشمند و خیرخواهی هم تاکنون برای رفع آن اقدام نکرده است. در سال‌های پس از انقلاب این رقابت ناسالم به جای کاهش، افزایش هم پیدا کرده. کدام کتاب خوب، فیلم خوب، تئاترخوب یا کنسرت خوب را تلویزیون به مردم معرفی کرده؟ کدام برنامه نقد و بررسی در تلویزیون درباره یک فیلم یا یک اثر موسیقایی منصفانه و کارشناسانه مورد نقد قرار گرفته؟ کدام برنامه قبل از نمایش یک فیلم یا هنگام اجرای یک تئاتر مردم را تشویق به دیدن آن کرده؟ جز این بوده که بعد از خاتمه اکران انواع برنامه‌های نقد با گرایش تخریب و تمسخر به آن فیلم پرداخته اند؟ کاش حداقل حرف‌های تلخ و تندشان را قبل و هنگام اکران و اجرا بزنند شاید جماعتی مایل به تماشا بشوند. تمام سازمان‌ها و ارگان‌ها بودجه ویژه برای فعالیت‌های فرهنگی- هنری توسط کارمندان تحت استخدامشان با تخصص‌های غیرمرتبط دارند. اما ببینید کدام محصولشان با استقبال کافی مخاطبان مواجه شده؟ کتاب‌های چاپی‌شان که مجانی توزیع می‌شود، سایر تولیداتشان هم که تکلیفشان معلوم است. به چاپ و نصب بنرهای مناسبتی هم که نمی‌شود گفت کار فرهنگی-هنری. در عالم واقعی هنر، بودجه که کم است، جلوی کنسرت ها که گرفته می‌شود، تئاترها در سالن‌های خانگی و برای تماشاگرانی حدود 30 الی 40 نفرنمایش داده می‌شوند، فیلم‌ها که نسبتاً وضع بهتری دارند؛ احتمال توقیف دارند، حوزه انتشارات هم که وضعش معلوم است. در سینما اگر همین امروز اعلام کنند که اجازه کاربری دارند، بیشترشان، بخصوص قدیمی‌ها ظرف 24 ساعت می‌کوبند و پارکینگ یا پاساژ می‌سازند. سالن‌های سینما به استثنای دو سه پردیس سینمایی، دخل و خرج شان نمی‌خواند. فرهنگ و هنر شده کوزه شکسته که اگر با دو دست نگهش نداری، وا می رود. دولت‌ها هم که هر کدام در مقاطعی، تصمیماتی حمایتی در مورد این نوع فعالیت‌ها می‌گیرند که یا خودشان بعد ازمدتی به آن شک می‌کنند یا از پسش برنمی‌آیند یا دولت بعدی می‌آید و بازی را عوض می‌کند. حالا در بین این همه فراز و فرود و اعوجاج، ما توانسته‌ایم در برنامه توسعه پنجم و ششم، تنها یک امتیاز به‌عنوان معافیت مالیاتی بعد از کلی بحث واستدلال به دست آوریم که آن هم معلوم نیست چرا دارد با احتمال لغوش، یک نگرانی بزرگ ایجاد می‌کند. تازه همین معافیت ده‌ها مانع عملیاتی بر سر راه استفاده‌اش وجود داشته. صنعتی که از سال 80 متحمل زیان‌های افزوده بوده اما هر ساله سامانه تنظیم و ارائه اظهارنامه در خانه‌اش برقرار کرده تا اعضایش خودش و همکارانش در تئاتر و موسیقی و هنرهای تجسمی و انتشاراتی، قانونمندی مالیاتی را تمرین کنند و با شرایط استفاده از معافیت قانونی‌شان آشنا شوند، شایسته مساعدت‌های بیشتر قانونی است نه ابتلا به نگرانی جدید از لغوهمین یک امتیاز مشروطی که کسب کرده. در واقع ما داریم در یک جاده یک طرفه با سازگاری حرکت می‌کنیم و هنرمندان ما در این جاده یک طرفه در طول 40 سال در خدمت ارزش‌ها و منافع ملی و مردمی این سرزمین بوده‌اند، بی‌آنکه قدر ببینند. در همه جای دنیا وقتی بحران‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایجاد می‌شود اول از همه می‌روند سراغ حوزه هنر که ببینند اهالی آن چون زبان مردم پسندی دارند، چطورمی توانند عبوراز بحران را مدیریت کنند. اما در کشور ما آنها خودشان ادبیات فرهنگی ندارند می‌خواهند هم به هنرمند یاد بدهند که چطور حرف بزند و هم در جامعه فرهنگ‌سازی کنند. به همین بحران پیش آمده برای لغو معافیت توجه کنید، به ادبیات داغ شده در فضای مجازی و موضع‌گیری گزارشگران رسانه ملی توجه کنید، کجای جهان یک بحث کاملاً اقتصادی، اینقدربه دعواهای جناحی و شخصی کشیده می‌شود؟
درحوزه نشر، شرایط فعلی اقتصادی موجب شده بسیاری از ناشران مجبور شوند در زمینه کاری خود کمتر ریسک کنند و ترجیح می‌دهند به سراغ مترجمانی بروند که کتاب‌هایشان تجدید چاپ است و این باعث می‌شود که بخشی از اهالی کتاب نادیده گرفته شوند. حالا اگراین معافیت مالیاتی حذف شود چه آسیبی در حوزه نشری به وجود خواهد آمد.
حسن پور: حوزه فرهنگ باید تقویت شود اما نه تنها تقویت نمی‌کنیم بلکه تخریب هم می‌شود. البته گاهی اوقات حمایت‌ها به گونه‌ای است که معکوس عمل می‌کند چرا که وقتی سازمانی فرهنگی نیست نمی‌تواند اندیشه فرهنگی داشته باشد. به نظرم بهتر است این دوستان نگرش فرهنگی را کاملاً تبیین کنند و تمام سازمان‌ها و نهادهای دولتی از بخش خصوصی کناره‌گیری کنند. خانم طائرپوربه وضعیت امروز سینما اشاره داشتند که ما در حوزه کتاب به آن رسیده‌ایم؛ متأسفانه در داخل کشور تولیدات با محتوا انجام نمی‌گیرد و تا 10 سال دیگر یک مصرف‌کننده کاملاً محتوایی هستیم.
طائرپور: اصلاً اگر همه این واحد‌های دولتی فرهنگ و هنر را تعطیل کنند و بودجه‌هایشان را حذف کرده و به خزانه دولت برگردانند، به‌مراتب بیش از کل مالیاتی که می‌توانند از فعالان واقعی عرصه فرهنگ و هنر بگیرند پول به دستشان می‌رسد.
حسن پور: درحال حاضر شرایط اقتصادی به گونه‌ای است که اهالی فرهنگ و هنر، آنهایی که یک عمر به صبوری عادت کرده بودند نیازمند حمایت هستند. امروزه در حوزه فرهنگ کم کاری که هیچ، بیکاری داریم و این موضوع باعث شده فکر کنند که غرض ورزانه این موضوعات اتفاق می‌افتد و امید‌ها به سوی ناامیدی می‌رود.
ترابی: چه خوب است که خیلی دقیق روشن شود دعوا برسر چیست! به لحاظ اقتصادی کارهای خلاقه ما سه دهم درصد اقتصاد ماست، حال رقمی که از این اتفاق قرار است کم شود چقدر خواهد بود و در مقابل این رقم چه افرادی قرار است گله‌مند شوند؟ آیا بحث 10 درصد اختصاص فروش بلیت‌های کنسرت به خزانه دولت بحثی بود که بشود بدون شناخت در یک کمیسیون تلفیق بسرعت انجام شود؟ حال این بار بحث معافیت‌های مالیاتی را مطرح می‌کنند که بی‌تردید فرهنگ و هنر آسیب بسیار جدی خواهند خورد. چرا در ایامی از سال هنرمندان عزیزند و تاج سرند و همه با آنها عکس می‌گیرند اما در جاهایی اصلاً دعوت نمی‌شوند که حرفشان شنیده نشود؟
طائرپور: یک نماینده مجلس اخیراً گفته بود که ما چرا باید به این سینمایی‌ها معافیت بدهیم که فیلم‌های مبتذل با دیالوگ‌های سخیف بسازند، باید به این نماینده محترم گفت لطفاً از ماشین ات پیاده شو و در سطح شهر قدم بزن و ببین حرف هایی که در فیلم‌های سینمایی هست از حرفهای رایج در کف خیابان‌ها محترمانه‌تر است یا نه. هم حجاب سینما، هم کلام سینما و هم پیام سینما به‌مراتب از آن چیزی که در جامعه دارد اتفاق می‌افتد پاکیزه‌تر است. حالا از برخی جلسات متشنج مجلس و ادبیات بعضی از نمایندگان محترم حرفی نمی‌زنم.
‌اگر حذف معافیت‌های مالیاتی صورت بگیرد در حوزه نشر امکان دارد کتاب های خارجی وارد شود، در حوزه سینما هم همان‌طور که خانم طائرپور اشاره کردند بازار فیلم‌های خارجی داغ‌تر می‌شود ولی در حوزه موسیقی چه اتفاقی خواهد افتاد. با توجه به قیمت بالای ارز نه بودجه ای برای دعوت از موزیسین‌های خارجی به ایران است و نه آلبوم های خارجی که بتوانند در ایران منتشر شوند. با این حساب سرنوشت موسیقی نواحی، ملی و سنتی مان چه خواهد شد؟
ترابی: قبل از پاسخ به این سؤال باید بگویم در فهرست مالیاتی بخش‌هایی هستند که از این مالیات معاف بودند و هنوز هم نشان می‌دهد که یک چیزهایی بر اقتصاد اولویت دارد و کسانی که این بخش ها را معاف می‌کنند فرهنگ را هم به عنوان یک اولویت بشناسند. پیش از این هم اشاره کردم که تقریباً از موسیقی جدی چیزی باقی نمانده است. بازار تولید آلبوم‌های موسیقی سال هاست که در کل دنیا تعطیل شده و تولید آلبوم موسیقی توجیه موسیقایی ندارد و جای آن را تک آهنگ‌ها گرفته است و حامل‌های فیزیکی آن هم از دورخارج خواهند شد و فقط روی استیج می توان درآمدزایی کرد. حتی اگرموسیقی سنتی در فلان سالن شهر روی استیج می‌رود و درآمد دارد آن دیگر موسیقی سنتی نیست، موسیقی است که خودش را به سطح و ذائقه موسیقی مردمی نزدیک کرده است. دانشجویان موسیقی ما هم توجهی به موسیقی جدی ندارند و این یک خطر بزرگ است و در این شرایط هر اتفاقی که برای موسیقی می‌افتد روی صحنه است؛ صحنه ای که 10درصد مالیات آن را باید قبل از اجرا پرداخت کنند و 9 درصد ارزش افزوده آن گاه چه میزان دریافتی خواهند داشت!اگر این قانون اعمال شود حتماً گرانی بلیت‌ها را در پی خواهد داشت و نازل‌ترین بخش موسیقی تنها بخشی از موسیقی خواهد بود که باقی می‌ماند و در نهایت هر آنچه ریشه موسیقایی ما است باید در موزه‌ها سراغش را گرفت. در حالی که به نظرمن یکی ازکارهایی که در حوزه فرهنگی بعد از انقلاب اتفاق افتاده و بسیار قابل دفاع بوده توجه به موسیقی سنتی است همچنین توجهی که مردم و خانواده‌ها به حوزه فرهنگ داشته‌اند بی‌نظیر است اما حذف معافیات مالیاتی خواسته یا ناخواسته باعث می‌شد که امکان تنفس درموسیقی جدی اگر نگوییم غیر ممکن اما بسیار سخت‌تر خواهد شد.
‌و همان‌طور که اشاره شد کارهای سفارشی و فرمایشی بازار داغ تری خواهد داشت.
ترابی: بله و درواقع تنها بخشی که می‌تواند تنفس کند و مجال رشد خواهد داشت همین کارهای سفارشی خواهد بود. حتی شاید با وجود این شرایط ضعیف‌تر از قبل شود ولی عملاً همه باید به آن سمت و سو گرایش پیدا کنند یا دست از کار بکشند.
حسن پور: بخشی ازمشکلات فعلی حوزه فرهنگ و هنرتحت تأثیر شرایط اقتصادی است که تا این جای ماجرا برای ما هم قابل درک است، شرایط اقتصادی به گونه‌ای شده که گاهی شاهد اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی هستیم؛ منتهی وقتی پای مسائل فرهنگی درمیان باشد انگار ضرورتی در برطرف کردن و بهبود شرایط احساس نمی‌شود. ای کاش نگاه متولیان به فرهنگ همچون برخوردی باشد که مسئولان به ناچار باید درباره مسائلی چون سدسازی دارند. باید ضرورت فعالیت‌های فرهنگی هم تا جایی در تفکر جامعه و آحاد مختلف آن نهادینه شود که وقتی شهری با کمبود آب روبه‌رو می‌شود حتی اگر شده با تانکر آب را به محله‌ها برسانند درباره فرهنگ و هنر هم چنین کنند. در ارتباط با ضرورت انجام فعالیت‌های فرهنگی و هنری هم باید به چنین جایی برسیم، آن وقت است که دیگر نه تنها کسی نمی‌گوید چرا اهالی فرهنگ و هنر مالیات نمی‌دهند! بلکه هر کسی در حد توان خود کاری برای حفظ حیات آن انجام می‌دهد حتی اگر شده با حمایت از محصولات تولیدی این حوزه ها. کسانی که امروز درمنصب‌های مختلف کشوری فعالیت می‌کنند به نوعی مدیون تک تک اهالی فرهنگ و هنر هستند. آیا فکرمی کنید بدون همراهی همین افراد که امروز درگیر مشکلات متعددی شده‌اند می‌توانستند به جایگاهی دست پیدا کنند؟ تعجب من از این است برخی گویا یادشان رفته که چه افرادی آموزگاران آنان بوده‌اند. بگذارید تجربه‌ای از حضور در همین جمع‌های فرهنگی در شلوغی‌های اخیر را بگویم؛ در آن مدتی که فضای کشور متشنج شده بود در دورهمی‌های مختلفی حضور داشتم که با وجود اهالی فرهنگ و هنر آن هم از بافت‌های مختلف اجتماعی تشکیل می‌شد. صحبت‌هایی که در این جمع‌ها مطرح شد جالب بود؛ من خودم شاهد بودم که اغلب این دوستان فرهنگی- هنری با وجود دست و پنجه نرم کردن با مشکلات متعدد و شرایطی که بقای فعالیت‌های آنان را تهدید می‌کرد کمترین اعتراض‌ها را به گرانی بنزین و... داشتند، برعکس تصور حاکم درباره این قشر؛ اغلب آنان مهم‌ترین گفته شان این بود که‌ ای کاش خبرگرانی بنزین فلان شکل و فلان وقت اعلام می‌شد تا این حاشیه‌ها را به دنبال نداشت. در این بین صحبتی از یکی از دوستان نویسنده‌ام شنیدم که قلبم را به درد آورد. من خودم ناشرم و می‌دانم اهالی کتاب گرفتار چه شرایط نابسامانی از نظر اقتصادی هستند. با این حال شنیدم که دوست نویسنده‌ام گفت: «باز خدا را شکر ما نویسندگان یک چیزی بلد هستیم بنویسیم. فکر من مشغول آن بنده خدایی است که گذران زندگی‌اش با اتومبیلش است! حالا که که بنزین گران شده چه می‌کند؟» شاید این گفته به ظاهر تنها یک دلسوزی انسان دوستانه باشد؛ اما حقیقت این است که درس بسیاری در آن نهفته است. اینکه اهالی فرهنگ و هنر مهم‌ترین سرمایه‌های اجتماعی کشورمان هستند. آگاهی آدم باید خیلی پایین باشد که قدر چنین افرادی را نداند.
‌و در این بین چه پیشنهادی دارید؟
حسن پور: نه به دنبال چانه زنی هستم و نه حتی عجز و ناله! حتی خواهان طرح درخواستی هم نیستم؛ منتهی به عنوان فعال عرصه نشر، درحوزه کاری خودم به مسئولان فرهنگی هشدارمی دهم اگربه دنبال پاکیزه‌ سازی تولیدات فرهنگی- هنری بر طبق سلیقه خودشان هستند باید بدانند که این نظارت تا جایی ممکن است که منجربه تولید آثاری باشد. من نگران روزی هستم که اغلب فعالان فرهنگ- هنر ازپای درآیند. وقتی فیلم، آهنگ و ترانه‌ای ساخته نشود چه چیزی را می‌خواهند بررسی و به قول خودشان پاکیزه کنند. وقتی این مؤسسات فرهنگی به مرور تعطیل شوند آن وقت گفتمان غالب دراختیار یک گروه قرارمی گیرد، در چنین شرایطی حتی اگرفرض را بردرستی افکار گروه مذکور بدانیم بازهم باید نگران شد چراکه اگربه دنبال تبلیغ پیامی باشیم در فضای یک طرفه محقق نمی‌شود. به نظرشما چرا شبکه‌های خارجی هزینه‌های بالا متحمل می‌شوند تا برنامه‌های مختلف به زبان ما تولید کنند؟ چون به دنبال القای ذره‌ای اهداف و پیام‌های خود به مخاطبان هستند؛ این قدرتی است که در فرهنگ نهفته است واگر مسئولان خواهان بهره گرفتن از آن هستند باید حداقل خودشان کاری نکنند که حیات آنان با خطر روبه‌رو شود. اینکه ما اهالی فرهنگ متوجه این سیاست هستیم هم اتفاق عجیبی نیست به هر حال شرایط کاری و حرفه ما بازی با کلمات است و به همین سبب هم زودتر از مردم عادی اینها را درک می‌کنیم. اینها بازی رسانه هاست، بازی فرهنگ است. این توانایی اهالی فرهنگ و هنر است، اما بهره گرفتن از آن مستلزم این است که مؤسسات مان تعطیل نشود. اغراق نیست اگر بگویم در این مرز و بوم هیچ کسی دلسوزتر از اهالی فرهنگ و هنر برای حفظ کشورمان نیست؛ درست برخلاف برخی جوسازی‌هایی که برخی انجام می‌دهند و دود آن به چشم همه می‌رود. ای کاش متولیان به جای مانع تراشی شرایطی برای تقویت فعالیت اهالی فرهنگ و هنر مهیا کنند، امروز بیش از هر زمان دیگر به یاری آنها نیاز است. اگر معافیت مالیاتی لغو می‌شد همین اندک توان باقی مانده در نشر هم از میان می‌رفت. شرایط نشر به گونه‌ای شده که همین حالا ناشران ناچارند بخش عمده‌ای از هزینه را از جیب خودشان پرداخت کنند، نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که فرهنگ و هنر حوزه شغلی گسترده‌ای را دربرمی گیرد و تعطیلی آن منجر به بیکاری قشر وسیعی می‌شود. تعطیلی این بخش از فرهنگ مان از نظر اقتصادی هم منجر به بروز شوک بزرگی خواهد شد که به نفع هیچ کسی نیست. فکر کرده اید سخت است فلان فروشگاه بزرگ کتاب با تعداد زیادی پرسنل تعطیل شود و به جای آن یک فست فود بنا شود؟ هم دردسرهای ممیزی را ندارد و هم خواب سرمایه و ضرر اقتصادی ندارد. اتفاقی که متأسفانه درباره تعدادی از کتابفروشی هایمان رخ داده و قابل جبران هم نیست. فکر کردید فرزندان همین پیشکسوت‌هایی که در حوزه‌های مختلف کتاب، سینما و... کار می‌کنند امروز گریبان پدران خود را نمی‌گیرند که بگویند: «به اندازه کافی به مردم و کشورت خدمت کرده ای! دیگر بس است؛ کمی هم فکر ما و زندگی مان باش.» نسل‌های جدید با آن تفکرات آرمانی پدران و مادران خود کار چندانی ندارند و نگاه منطقی تری به زندگی دارند. متولیان به جای آنکه به فکر تربیت نسل‌های جدید باشند حتی تلاشی برای حفظ فعالیت پیشکسوت‌ها هم انجام نمی‌دهند. این یعنی فاجعه‌ای که گریبان فرهنگ و هنرمان را گرفته و باید زودتر چاره‌ای برای آن اندیشید. البته این تنها خاص حوزه کتاب نیست، دیگر بخش‌ها نظیر سینما، موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی هم چنین شرایطی دارند.
طائرپور: الآن یک سونامی از نسل جوان دارد وارد عرصه فرهنگ می‌شود که هیچ‌کدام از این شرایط و قیودی را که قانون و دولت برایشان تعریف می‌کند قبول ندارند، صرفاً معتقد به کاری هستند که خودشان و طرفداران شان می‌پسندند، فضای مجازی و اینترنت هم بدون مرز و محدودیت بهترین میدان برای فعالیت آنهاست. سال به سال بیشتر شاهد نوجوانان منزوی پای کامپیوترهای خانگی و متصل به برنامه سازان بیگانه خواهیم شد که هر فیلمی را که بخواهند می‌بینند و هر آوازی را که بخواهند می‌شنوند و هر کتابی که نظرشان را جلب کند روی اینترنت می‌خوانند. هنرمندان ما هم سال به سال کم کار‌تر و بیکار‌تر می‌شوند و حوزه‌های میدانی برای اینکه مردم در آنجا به اتفاق هم بخندند و شاد شوند و بیاموزند تعطیل می‌شوند و فرهنگ ما به غلط‌ ترین شکل ممکنه از اصالت خود تهی می‌شود.
ترابی: در پایان بحث بار دیگر تمایل دارم تأکید کنم که بحث سلبریتی‌ها از بحث بدنه جدی هنر جداست و ما قائل به معافیت مالیاتی سلبریتی‌ها نیستیم. از سوی دیگر چه خوب است که نه افراد صاحب نفوذ و صاحب قدرت نیز از استفاده ابزاری از هنر و هنرمندان و عزیز شمردن فصلی آنها خودداری کنند و نخواهند از محبوبیت هنرمندان به سود خود استفاده کنند و البته هنرمندان هم شأن خود را فراتر از این مباحث بدانند. بهتر است همه موضع شان را شفاف مشخص کنند. کسانی که در حوزه‌های فرهنگی صاحب رأی و تصمیم هستند باید شفاف اعلام رأی کنند. چه خوب است اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی هم دیدگاه‌های خود را در این مورد بیان کنند. تصمیم 18 سال پیش در معافیت همه فعالیت‌های فرهنگی هنری و توجه نکردن به اندک سلبریتی‌ها ی پولساز و پردرآمد، ناقص بود. به نظرم نباید آن اشتباه را با اشتباه بزرگتری همچون لغو معافیت مالیاتی کل عرصه فرهنگ و هنر جبران کرد.

 

 نرگس عاشوری، نداسیجانی و مریم شهبازی
خبرنگار‌ روزنامه ایران

۱۸ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۰۴

نظرات بینندگان

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

امتیاز:
نام فرستنده: *
پست الکترونیک:
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500