در این برنامه ابتدا فیلمهای «اضافهبار» (یاس میلانی)، «به چیزی دست نزن» (ارغوان حیدراسلام)، «رآی» (سپیده برنجی) و «زرد خالدار» (باران سرمد) به نمایش درآمد و سپس نشست پرسش و پاسخ با حضور سازندگان این فیلمها و کاوه سجادیحسینی برگزار شد. در این بخش از برنامه، یاس میلانی، کارگردان «اضافهبار» در پاسخ به پرسشی دربارهی بداهه بودن فضای فیلم خود گفت: «برای ساخت این فیلم، از ابتدا فیلمنامه نداشتیم و کار را بیشتر بر اساس یک ایدهی کلی پیش بردیم. ایدهای که پیشینهای از واقعیت نداشت و تنها بر اساس نکتههایی که میتوانست در زندگی روزمرهی همهی ما اتفاق بیفتد شکل گرفت.»
وی گفت: «در زمان فیلمبرداری، دیالوگها کاملاً فیالبداهه بود اما در تمرینها جملههایی داشتیم که سعی کردیم بر آنها متمرکز شویم.»
میلانی همچنین در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «در داستان این فیلم، شخصیت مرد، شخصیت اصلی و محوری است؛ و کاری که انجام میدهد (قرار گرفتن در قالب همسر مسافر) اضافهباری است بر دوش او. بار سنگینی که البته خود او هم نگران است نکند از این طریق، زندگی زن مسافر را به هم بزند.»
وی گفت: «قرار بود این فیلم را برای ارائه به دانشگاه بسازم و یک روز در حالی که با بازیگر مرد فیلم صحبت میکردیم، ایدهی آن به ذهنمان رسید و زمانی که بازیگر زن را پیدا کردیم این ایده را گسترش دادیم. در حقیقت تقریباً به مدت ده شب، شبی سه ساعت دربارهاش حرف زدیم تا به یک طرح کلی رسیدیم.»
میلانی همچنین گفت: «فیلم «اضافهبار» حاصل هفت برداشت است که در طول یک شب با سه دوربین «آلفا سِوِن» و از داخل ماشین فیلمبرداری شده. مرحلهی جذابی که میتوان گفت سختیهای خودش را داشت اما باعث شد به همهمان خوش بگذرد.»
بخش بعدی جلسه به صحبتهای ارغوان حیدراسلام، کارگردان فیلم «به چیزی دست نزن» اختصاص داشت. وی در پاسخ به پرسشی دربارهی شباهت «به چیزی دست نزن» با فیلم کوتاه «روتوش» که چند سال پیش ساخته شده گفت: «آن فیلم را دیده بودم اما وقتی فیلمنامه را مینوشتم فکر نمیکردم نتیجه، کاری شبیه «روتوش» از آب درآید. اما احساس میکردم که احتمالاً فضای معنایی این فیلم شبیه آن شود.»
وی گفت: «مقایسهی این دو فیلم برایم جالب نیست اما نکته اینجاست که با خودم فکر میکردم شاید موضوعها شبیه هم باشند اما بههرحال از یک زاویه روایت نمیشوند.»
حیدراسلام همچنین در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران دربارهی تفاوت منظرهها در پنجرههایی که در فیلم به نمایش گذاشته میشود گفت: «اتفاقاً خانهای که فیلمبرداری در آن انجام میشد همین ویژگی را داشت و یک پنجرهی آن رو به شهر و پنجرهی دیگر آن رو به کوههای شمال تهران بود. تنها کاری که ما انجام دادیم تغییر این منظره و رنگآمیزی آن توسط جلوههای بصری بود.»
وی سپس در پاسخ به پرسشی دربارهی تجهیزات فنی فیلم خود گفت: «این فیلم با یک دوربین «مینیبلک مجیک»، دو لنز و در سه روز ساخته شد اما به دلیل استفاده از جلوههای بصری در ساخت پنجرهها و منظرههای پشت آنها مجبور شدیم هزینهای بیشتر از آنچه برآورد کرده بودیم پرداخت کنیم.»
صحبتهای سپیده برنجی، کارگردان فیلم «رآی» بخش دیگری از این نشست پرسش و پاسخ بود. این فیلمساز که در فیلم خود نقش معلم را بازی کرده دربارهی دلیل انجام این کار گفت: «من خودم معلم هستم و چند سال است که با بچهها کار میکنم. اما با وجود این که نسبت به آنها دغدغه دارم دلم نمیخواست نقش معلم را بازی کنم.»
وی سپس با اشاره به تفاوتهای نسل فعلی با نسل قبل از خود گفت: «حتی کار کردن با این نسل هم تفاوتهایی دارد که من خیلی دلم میخواست به آن برسم.»
برنجی همچنین گفت: «در این فیلم تلاش کردم تا از نگاه بچهها به مسالهی خشونت، قدرت و مناسبات آن بپردازم. نکتههایی که آیندهی اغلب بچهها را تهدید میکند.»
وی سپس در پاسخ به پرسشی دربارهی عدم اشاره به دلیل واکنش بچهها نسبت به معلم خود در فیلم گفت: «همهی ما تجربهی کودکی و شیطنت در این دوران را داریم. به همین دلیل احساس میکردم نیازی ندارد دلیل آن را توضیح دهم.»
این فیلمساز همچنین در پاسخ به پرسش دیگری دربارهی دلیل نامگذاری فیلم خود گفت: «اسم شخصیت اصلی این فیلم و به شکل عجیبی اسم بازیگری که اجرای این نقش را برعهده داشت رایا (به معنی انسانِ خِردورز) بود. به همین دلیل نام فیلم را «رآی» (به معنیِ خِرَد) گذاشتم که در حقیقت، تعریف من از خِرَد و خِردورزی است.»
سپیده برنجی همچنین دربارهی تجهیزات فنی فیلم خود گفت: «برای این فیلم از دوربین «الکسا کلاسیک» استفاده شد و مدت زمان فیلمبرداری پنج روز بود.»
وی افزود: «بازیگر نوجوان فیلم (رایا) فردای آخرین شب فیلمبرداریِ ما پرواز داشت و نمیتوانست سر صحنه حضور داشته باشد. بنابراین مجبور شدیم آخرین نماها را در وضعیت محدود و فشردهای بگیریم.»
باران سرمد، کارگردان فیلم «زرد خالدار» نیز در پاسخ به پرسشی دربارهی بهرهگیری از تخیل در فیلم خود گفت: «این نکته به کودکی من برمیگردد که همیشه خیالپردازی میکرد و با هر فرمی تخیل عجیب و غریبی داشتم.»
وی گفت: «احتمالاً هر آدمی برای ورود به مرحلهی بزرگسالی، تخیلات خود را یکی یکی کنار میگذارد تا شبیه دیگران شود. اما در مورد من این اتفاق نیفتاد و یک شب که تلاش کردم تا از فضای خاص یک مهمانی فاصله بگیرم متوجه حضور زرافهی خیلی بزرگی شدم که از انتهای کوچه آمد، نگاهی به من کرد و رفت!»
سرمد همچنین گفت: «وقتی به خانه برگشتم متوجه لکههای زردرنگ در آشپزخانه و جاهای مختلف خانه شدم؛ و همانجا تصمیم گرفتم دربارهی شخصیت عجیبی که احتمالاً با لکههای زردرنگ ارتباط دارد فیلم بسازم.»
وی در ادامهی صحبتهای خود گفت: «زرافهای که در فیلم دیده میشود نخستین شخصیت سهبُعدی است که در سینمای ایران و برای یک فیلم کوتاه ساخته شده است. شخصیتی که تولید آن مرحلهی بسیار پیچیده، طولانی و هزینهبری داشت و اگر کمکها و همکاریهای جواد مطوری نبود شاید هرگز فرصت خلق و ارائه پیدا نمیکرد.»
باران سرمد گفت: «برای این فیلم از دوربین «الکسا مینی» استفاده و فیلمبرداری آن به صورت فشرده در دو روز انجام شد که با تمام دشواریها جزو خاطرات تولید این فیلم به حساب میآید.»