شامگاه چهارشنبه بیست و نهم آبانماه، سالن سیفالله داد خانه سینما برای دومین بار شاهد نمایش و سپس نقد و بررسی فیلم «خط قرمز» ساختهی مسعود کیمیایی بود.
در ابتدای نقد و بررسی این فیلم، امیر پوریا که به عنوان منتقد در جلسه حضور داشت، نمایش مجدد این فیلم را «تمهید دبیر کانون فیلم خانه سینما برای کمک به تداوم نمایشها» و همچنین «پاسخ مثبت» این کانون فیلم «به تقاضای علاقهمندانی که در نوبت قبل موفق به تماشای این فیلم نشده بودند» دانست و افزود: «نسخهای که در اینجا از فیلم «خط قرمز» به نمایش درآمد، نسخهی تمام شدهای است که در سال 61 مورد تایید مسئولان وقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته بود و در نخستین دورهی جشنوارهی فیلم فجر نیز به نمایش درآمد.» وی گفت: «جالب این که در نسخهای که از فیلم «خط قرمز» به دست آمده، اسم اکبر معززی به عنوان بازیگر نقش مبارز سیاسی (برادر لاله) در تیتراژ دیده میشود در حالی که در خودِ فیلم، کورش افشارپناه این نقش را بازی کرده و همین نکته نشان میدهد ظاهراً جای این دو بازیگر بنا به دلایلی در نسخهی نهایی فیلم تغییر کرده است.» پوریا همچنین گفت: «به نظر میرسد این نکته به اضافهی تغییراتی در دیالوگهای فیلم، از جمله تغییرات اِعمال شده از سوی وزارت ارشاد برای صدور پروانه نمایش «خط قرمز» بوده که البته در مورد دیالوگها میتوان گفت بعضی جملههای ارائه شده، به همین خاطر به گفتار متن یا نریشن تنه میزند.» وی افزود: «ظاهراً میزان تغییرات درخواستی دیالوگها به حدی بوده که آقای کیمیایی به شوخی میگوید: «در تکمیل این فیلم کم مانده بود ساختمانها هم حرف بزنند!» و البته منظور ایشان تلاش برای استفاده از دیالوگهای تازه نوشته شده، در لحظههایی است که صورت یا چهرهی بازیگر دیده نمیشود و تکنیکِ صدای خارج از قاب، قابل اجرا بوده است.» پوریا سپس گفت: «شاید داستان این فیلم در نگاه عامه متهم به این شود که تنها در سالهای قبل از انقلاب امکان بروز داشته اما نکته اینجاست که وجه قابل تعمیمپذیر این فیلم و سایر فیلمهای حاضر در نخستین دورهی جشنوارهی فجر به شکلی بود که متاسفانه به غیر از فیلم «اشباح» (رضا میرلوحی)، سایر تولیدات آن دوره، شامل «مرگ یزدگرد» (بهرام بیضایی)، «حاجیواشنگتن» (علی حاتمی) و همین «خط قرمز» توقیف شده و سرنوشت دیگری پیدا کردند.» این منتقد سینما در بخش دیگری از صحبتهای خود به «پیوند این فیلم با فیلمنامهی «شب سمور» نوشتهی بهرام بیضایی» اشاره کرد و افزود: «تیتراژ «خط قرمز» تنها تیتراژی است که نام بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی در کنار هم دیده میشود؛ و این در نوع خود یک اتفاق بینظیر و تاریخی است.» وی گفت: «ظاهراً فیلمنامهی این فیلم در زمان تولید «خط قرمز» هنوز کامل نبوده و فقط به صورت طرح کلی وجود داشته است. طرحی شامل ذهنیات، علاقه و پیگیریهای بهرام بیضایی بر سینمای آلفرد هیچکاک که در این مورد بهخصوص، زمینههای جاسوسی این نوع فیلمها را نیز با خود داشته است.» پوریا افزود: «در طرح فیلمنامهی این فیلم همچون دیدگاه بهرام بیضایی دربارهی هستیشناسیِ فیلمهای هیچکاک، با موضوعِ «تزلزل ناگهانیِ ارکانِ ظاهراً مستحکم زندگی» روبهرو هستیم که در زورآزمایی با نوعی زمینهی سیاسی/ امنیتی/ جاسوسی که دربرگیرندهی بخشی از جهانِ هیچکاکی است، به بهانهای برای چالش با نوع روایت آلفرد هیچکاک تبدیل شده. یعنی برملا شدن رازهای مخوف و نهان، بدون ارائهی اطلاعات؛ و آنهم پیش از شکل گرفتن عادتها در ساختار معمایی.» وی گفت: «در حقیقت، او فیلم را به گونهای پیش میبرد که برخلاف هیچکاک که راز معما را تقریباً در پایان همان پردهی اول برملا ميکند، این اتفاق در نیمهی فیلم رخ میدهد و لاله (با بازی فریماه فرجامی) درمییابد که همسرش، امانی (سعید راد) یک مامور امنیتی است.» پوریا سپس با اشاره به برخی تفاوتها در جزییات فیلمنامهی «شب سمور» و طرحی که «خط قرمز» بر اساس آن ساخته شده گفت: «در «شب سمور» جنبههای سیاسی، زمینههایی هستند که برای شکلگیری معادلات مهیج و دراماتیک به نفع مخاطب ایجاد شدهاند. زمینههای عمدتاً جذابی که بعضی از آنها (نظیر نوع ثبت کردن شماره تلفنهای امنیتی) در «خط قرمز» حذف شدهاند و موقعیتهای طولانی متعددی جای آنها را گرفتهاند. موقعیتهایی نظیر شکنجه کردن شخصیت لاله با تحت فشار گذاشتن در یک بستهی پلاستیکی و تلاش برای حرف کشیدن از او با داد و فریاد که بعضاً آزاردهنده از کار درآمدهاند.» وی همچنین گفت: «فیلم «خط قرمز» با وجود این که از زمینههایی نظیر واقعنماییِ جغرافیایی و سیاسی برخوردار است اصرار ندارد واقعگرا باشد. در حقیقت میتوان گفت نگاه بهرام بیضایی به مقولهی تاریخ معاصر، زمینهی ریشهیابی او برای اشاره به تاریخ شکلگیری و فعالیت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نبوده در حالی که نگاه مسعود کیمیایی در فیلم، مبتنی بر چنین تحلیلی است و میکوشد به نحوهی به انحراف رفتن این سازمان تاکید داشته باشد.» پوریا همچنین در ادامهی صحبتهای خود گفت: «اگر بپذیریم ایدهی چالشبرانگیزِ روایت داستان از یک شب تا صبح، برای فیلمسازی با ویژگیهای مسعود کیمیایی کافی نبوده، دستکم باید گفت تصمیم او برای تحلیل تاریخ، مهمترین انگیزهی این فیلمساز برای ساخت «خط قرمز» بوده است.» وی سپس انتخاب فریماه فرجامی و زندهیاد خسرو شکیبایی برای «خط قرمز» را «ریسک بزرگ مسعود کیمیایی در ساخت این فیلم» توصیف کرد و افزود: «البته او به طور حتم میدانسته که در اتاق دوبلاژ و به مدد توانمندی دوبلورهای بزرگی نظیر منوچهر اسماعیلی، حسین عرفانی و مهین کسمایی، امکان ساخت تصویرهایی سینمایی از این چهرههای ناآشنا (البته در زمان ساخت این فیلم) وجود داشته و به همین خاطر چنین ریسکی را پذیرفته است.» امیر پوریا در بخش پایانی حرفهای خود دربارهی فیلم «خط قرمز» گفت: «این فیلم از همهی جهات ممکن که یکی از آنها میتواند تغییر فضای شب عروسی به یک کابوس عظیم باشد، تجربهی سینمایی بسیار بدیعی است. تجربهی بدیعی که با تحقق پیشگویی فیلمساز در برخی جزییات، حالا میتوان گفت شکل بسیار آموزندهای هم به خود گرفته است.»
|