در ابتدای این نشست، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما با اشاره به این که فیلم مورد بحث، حدود سی سال پیش و در چنین روزهایی به نمایش درآمده گفت: «بسیاری از منتقدان معتقدند «دندان مار» بهترین فیلمی است که مسعود کیمیایی در سالهای پس از انقلاب ساخته؛ و برخی دیگر این فیلم را بین دو سه فیلم خوب این فیلمساز در این سالها قرار میدهند.» وی گفت: «حسی که تماشای دوبارهی این فیلم در تماشاگر ایجاد میکند، حسرت بهخاطر غیبت و نبودن زندهیاد جلال مقدم، در سایه قرار گرفتن فرامرز صدیقی و مهمتر از همه سرگذشتی است که کارنامهی برخی بازیگران این فیلم (نظیر فریبا کوثری و شاهد احمدلو) را تحت تاثیر قرار داد.»
صفاریان سپس موسیقی فریبرز لاچینی برای «دندان مار» را «باشکوه و تاثیرگذار» توصیف کرد و افزود: «در نهایت نیز به مسعود کیمیایی میرسیم که در سالهای پس از ساخت این فیلم، متاسفانه به سختی به کیفیت فیلمهایی از نوع «دندان مار» نزدیک شد.»
در ادامهی جلسه، احمد طالبینژاد که نام او در تیتراژ این فیلم به عنوان طراح داستان آمده، در پاسخ به پرسش دبیر کانون فیلم دربارهی نحوهی همکاری خود با مسعود کیمیایی در این فیلم گفت: «در کپی این فیلمنامه که چند سال پیش، خودم از کیمیایی گرفتم، یکی از دستیاران سابق او توضیحاتی نوشته که شامل اشاره به جزییات انطباق این داستان با فیلمنامهای است که کارگردان فیلم، خود بر اساس آن نوشت.»
وی سپس با نمایش نسخهای از فیلمنامهی اولیهی «دندان مار» که به گفتهی او «سکانسبندی شده اما بدون دیالوگ» بوده گفت: «در فیلمی که بر اساس این فیلمنامه ساخته شد، سهم من خیلی کمتر از چیزی بود که صحبت اولیهاش بود؛ و این مشابه وضعیتی بود که اغلب کسانی که مسعود کیمیایی بر اساس داستان آنها فیلمنامه نوشته، دچار آن بودهاند.»
طالبینژاد گفت: «زمانی که فیلمنامهی اولیهی «دندان مار» را به مسعود کیمیایی ارائه دادم، دورانی بود که او فیلمهای «خط قرمز» و «تیغ و ابریشم» را ساخته بود؛ و من که ویرم گرفته بود نقش پرویز دوایی را برای کیمیایی بازی کنم، به او گفتم: «این فیلمها دور از فضای ذهنی خاصی است که شما به عنوان یک فیلمساز علاقهمند به موضوعهای اجتماعی ساختهاید.» و کیمیایی از من خواست داستانی در اختیار او قرار دهم که به تعبیر من چنین خصیصهای داشته باشد.»
وی همچنین گفت: «وقتی فیلمنامهی فاقد دیالوگ را نوشتم، برای آن که شاهد داشته باشم، یک روز به همراه هوشنگ گلمکانی به دفتر او رفتیم و متن که احساس میکردم شاید به فضای کارهای قبلی این فیلمساز نزدیک باشد را در اختیارش قرار دادم.»
وی با اشاره به نگاه آرمانگرایانهی مسعود کیمیایی در «دندان مار» افزود: «در فیلمنامهای که مسعود کیمیایی بر اساس فیلمنامهی اولیه نوشت، شخصیتهای ماجرا به آدمهایی حماسی تبدیل شده بودند؛ در حالی که آنچه من نوشته بودم شامل آدمهایی ساده و معمولی بود که در حاشیه و زیر سایهی جنگ روزگار میگذراندند.»
طالبینژاد سپس مسعود کیمیایی را «یک شخصیت قابل توجه با حرمت و جایگاه تاریخی» توصیف کرد که به گفتهی او سینمای ایران را به قبل و بعد از فیلم «قیصر» تبدیل کرده است. وی گفت: «کیمیایی از جمله فیلمسازانی است که وقتی تصمیم میگیرد فیلم بسازد، داستانهای ارائه شده را به خود نزدیک میکند و به تعبیری میتوان گفت آنها را از کارگاه ذهنی خودش عبور میدهد. «دندان مار» هم چنین وضعیتی داشت. وضعیتی که البته به طرز تلقی من و کیمیایی از سینما برمیگشت. چنان که کیمیایی درست مثل امروز دلبستهی سینمای کلاسیک و ژانرهای وسترن و فیلمنوآر بود؛ و من به عنوان یک روستازاده دلبستهی نئورئالیسم.»
وی افزود: «سالها بود که دوستان و همکاران مطبوعاتی، از این فیلم به عنوان بهترین اثر مسعود کیمیایی در سالهای پس از انقلاب یاد میکردند؛ و خوشحال بودم که در این اتفاق، سهم کوچکی دارم. اما با خودم فکر میکردم این، فقط یک تصور ساده است. تا این که امشب پس از سالها نسخهی ترمیم شدهی «دندان مار» را دیدم و احساس کردم دیدگاهی که در اینباره وجود دارد درست است.»
طالبینژاد گفت: «البته احتمالاً بخشی از این احساس به کیفیت نسخهی دیجیتال و ترمیم شدهی فیلم برمیگردد که تولید آن شایستهی قدردانی است؛ و خوشبختانه به تعبیری میتوان گفت از اصل آن هم بهتر شده است!»
این منتقد همچنین «دندان مار» را «یک سند تصویری از ایران در انتهای دههی شصت» توصیف کرد و در توضیح آن گفت: «این فیلم سند قابل توجهی از سایهی دوران جنگ به حساب میآید. دوران بهظاهر سپری شدهای که همواره در اطراف زندگی همهی ما هست و متاسفانه بر زندگی گذشته، حال و حتی آیندهی ما نیز سایه انداخته است.»
وی سپس با اشاره به ارجاعات «دندان مار» به برخی فیلمهای قبلی همین فیلمساز گفت: «به عنوان مثال وقتی رضا (فرامرز صدیقی) تصمیم میگیرد به گورستان ماشینها رفته و با شوهر خواهر خود (رضا خندان) برخورد فیزیکی کند، کیمیایی این کُنش او را با انجام اعمالی نظیر سفت کردن کمربند، در آوردن عینک و باز کردن ساعت مچی همراه میکند که بیش از هر چیز یادآور پاشنه ور کشیدنهای «قیصر» پیش از به قتل رساندن برادران آبمنگل است.»
بخش بعدی جلسه به صحبتهای دیگر منتقد مهمان برنامه اختصاص داشت. خسرو دهقان در این بخش با اشاره به «اهمیت» و «خاص» بودن «دندان مار» در میان فیلمهای مسعود کیمیایی گفت: «یکی از نکتههای جذاب در تحلیل این فیلم، نزدیکی و دوری دنیاها و ذهنیتی است که در فضای ذهنی احمد طالبینژاد و مسعود کیمیایی جریان داشته است. نکتههایی که میتوان آنها را حاصل تداخلها، شدنها، غرابتها و همچنین قرابتهای این دو دیدگاه متفاوت دانست.»
وی گفت: «همواره از مسعود کیمیایی به عنوان فیلمسازی با دیدگاه چپ سیاسی یاد شده؛ در حالی که او اصلاً چنین خصوصیتی ندارد و بیش از آن که چپ باشد، یک آنارشیست به تمام معناست. فردی که طبق این تعریف، به صورت بنیانی با اِعمال قدرت از سوی فرد یا نهادی دیگر مشکل دارد.»
دهقان افزود: «در همین «دندان مار» شخصیت اصلی فیلم (رضا) با شوهرخواهر خود مشکل دارد. اما مشکل او بیشتر بهخاطر اِعمال زور و ضرب و شتمی است که نسبت به خواهرش روا میشود؛ نه چیزی دیگر.»
وی گفت: «یک آدم آنارشیست که ضد سیستم عمل میکند، خودش راساً وارد عمل میشود و تصمیم میگیرد؛ نه این که برای دادخواهی به نهادی در دل خود سیستم مراجعه کند.»
این منتقد سینما سپس «دندان مار» را «یک نمونهی کامل از دیدگاه خاص مسعود کیمیایی در این زمینه» دانست و افزود: «به همین دلیل مخالفت او با عنصر قدرت را میتوان همان چیزی دانست که همواره از آن به تمایلات این فیلمساز نسبت به دیدگاههای چپ یاد شده است.»
وی همچنین در پاسخ به نکتهی مطرح شده از سوی ناصر صفاریان دربارهی ویژگی لمپن بودن شخصیت محوری این فیلم گفت: «برخلاف تصوری که در میان منتقدان و روشنفکران جامعه وجود دارد، لمپنیسم در فضای ذهنی مسعود کیمیایی کاملاً موجه است؛ و لمپنها لزوماً آدمهای بدی نیستند.»
دهقان افزود: «نقطه مشترک فیلم «دندان مار» و دیدگاه مسعود کیمیایی و احمد طالبینژاد، تنها در یک کلمه خلاصه میشود؛ و آن، عدالتخواهی است. عدالتخواهی و حرف زور نشنیدن که کیمیایی در فیلمهای خود آن را به طور بدوی و با روشهای خاص خود انجام میدهد.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران دربارهی مؤلفههای تکرارشدنی فیلمهای کیمیایی گفت: «در آثار او رفاقت و مخالفت با عنصر قدرت بارها و بارها تکرار شده؛ و این نشاندهندهی وجه بارز مؤلف بودن اوست.»
دهقان همچنین گفت: «هر زمان که این رفاقت، از پشت به جلوی دوربین منتقل شده، حاصل کار او نیز درخشان از کار درآمده است. اما متاسفانه مشکل بزرگ او این است که در اغلب ساختههای اخیر خود به صورت مبهم و با استفاده از کُدهایی صحبت میکند که برای مخاطب چندان روشن نیست؛ و تماشاگر برای اطلاع از عمق آنها باید تمام فیلمهای او را دیده و با شخصیتهای آثارش زندگی کرده باشد.»
در ادامهی جلسه، احمد طالبینژاد دربارهی پایان فیلم «دندان مار» که ناصر صفاریان آن را «بیسابقه» و «برخوردار از ویژگیهای پایان باز» توصیف کرده بود گفت: «من در سکانس آخر فیلمنامه نوشته بودم که احمد مثل یک مار زخمی در ازدحام میدان انقلاب گم میشود؛ و به تعبیری میتوان گفت در بین فیلمهای مسعود کیمیایی، این نخستینبار بود که او به سراغ چنین پایانی میرفت. پایانی که البته بیش از هر چیز ادای دینی به الگوهای ذهنی اوست.»
وی سپس «دندان مار» را «یکی از نخستین تولیدات سینمای ایران دربارهی تبعات جنگ هشت سالهی ایران و عراق» دانست و افزود: «این فیلم که در جشنوارهی فیلم برلین مورد قدردانی قرار گرفت، در کنار «آبادانیها» (کیانوش عیاری) که تم مشترکی (دربارهی تبعات جنگ) داشت، از این قابلیت برخوردار بود که در نمایشهای فرامرزی با مخاطبان غیر ایرانی ارتباط برقرار کند اما متاسفانه دیدگاه محافظهکارانهی برخی مدیران وقت، مانع انجام چنین کاری شد و متاسفانه به همین دلیل این فیلمها تا سالها بعد در محاق و محدودیت قرار گرفته بودند.»
طالبینژاد همچنین گفت: «در این فیلم، پیشگویی غریبی دربارهی تاثیر معضلات حاشیهنشینی و عواقب سیاهکاری و فساد اقتصادی وجود دارد که تجسم عینی آن امروز در جامعهی ما دیده میشود. وضعیت نابهسامانی که به شهادت «دندان مار» با کوپنفروشی و احتکار مواد مورد نیاز زندگی مردم از اواخر دههی شصت آغاز شده بود.»
بخش پایانی این برنامهی نقد و بررسی به جمعبندی صحبت منتقدان حاضر در جلسه اختصاص داشت. خسرو دهقان در این بخش، مسعود کیمیایی را «تنها فیلمساز مرتبط با موج نو» دانست که به تعبیر او «از دل سینمای ایران بیرون آمده است.» وی گفت: «او در سینما و با سینما بزرگ شده؛ و به همین دلیل از آنجا که ما (تماشاگران) را از خود میداند، نیازی به توضیح دربارهی ارجاعهای خاص خود به فیلمهای مهم تاریخ سینما نمیبیند.»
دهقان همچنین گفت: «در همین فیلم، شباهت بسیاری از حرکتهای فرامرز صدیقی به فیگورهای گریگوری پک، در همین نکته و کشف کردن سینما توسط کیمیایی در دوران نوجوانی ریشه دارد.»
احمد طالبینژاد نیز با اشاره به «اهمیت و نقش غریزه» در برخی فیلمسازان، از جمله کیمیایی گفت: «غریزه را میتوان یک حساب بانکی دانست که گاهی موجودی آن کافی نیست. به همین خاطر بعضی فیلمسازان ما در دوران پس از میانسالی، پیش از آن که به پختگی برسند تمام میشوند. در حالی که برای برونرفت از این وضعیت به در هم آمیختن غریزه و آگاهی نیاز است. آگاهی و غریزهای که لازمهی هر هنرمندی است.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «واقعیت این است که مسعود کیمیایی آدم بسیار سادهای است که گاهی وقتها وارد موقعیتهای پیچیدهای میشود. در حالی که اگر سیاستمدار میشد حتماً سیاستمدار موفقی از کار در میآمد.»
طالبینژاد گفت: «در سالهای اخیر کیمیایی بیشتر دوست دارد گناه ضعفهای کار خود را به گردن موانعی بیندازد که همواره در مقابل او و فیلمهایش وجود داشته است. اما واقعیت این است که خود او هم در ایجاد این وضعیت بیتاثیر نبوده است.»
خسرو دهقان نیز در این بخش «علاقهمندی کیمیایی به طبقات فرودست جامعه» را «محصول فرهنگ عیاری» و «تلاش برای گرفتن از پولدارها و دادن آن به بیپولها» دانست و افزود: «این تفکر به روشنی در پس ذهن این فیلمساز وجود دارد و نمود بارز آن نیز در «دندان مار» دیده میشود.»
وی سپس «اغلب فیلمهای این فیلمساز» را «در ادامهی همدیگر» دانست و افزود: «اما باید پذیرفت در بعضی از آنها ارتباط میان پشت و جلوی صحنه به خوبی برقرار نشده و طبعاً آن فیلمها مطابق خواست و مطلوب کیمیایی از کار درنیامدهاند.»
احمد طالبینژاد در پایان این نشست نقد و بررسی به ذکر خاطرهای از دریافت دستمزد خود بهخاطر نگارش فیلمنامهی اولیهی «دندان مار» پرداخت و گفت: «زمانی که این فیلم ساخته شد، استفاده از ویدئو هنوز غیرمجاز بود و من برخلاف بسیاری از همکاران مطبوعاتی هنوز ویدئو نداشتم. به همین دلیل وقتی قرار شد دستمزدی پرداخت شود خواهش کردم به اندازهای پرداخت کنند که با آن بتوانم یک دستگاه ویدئو بخرم.»
وی گفت: «آن وقتها قیمت یک دستگاه ویدئوی تیسِوِن سونی پنجاه هزار تومان بود که امروز شاید خندهدار به نظر برسد اما بههرحال با دستمزدی که بهخاطر فیلمنامهی «دندان مار» گرفتم، موفق شدم ویدئو بخرم و از آن پس فیلمها را با این دستگاه جادویی ببینم.»