در ابتدای این برنامه که با مشارکت انجمن صنفی انیمیشن برگزار شد، امیر سحرخیز با اعلام این خبر که از این پس هر ماه یک جلسه از کانون فیلم خانه سینما به نمایش فیلمهای انیمیشن اختصاص پیدا خواهد کرد، «تماشای قسمت چهارم داستان اسباببازی» را «یک تجربهی درخشان و لذتبخش» توصیف کرد و افزود: «از نمایش نخستین قسمت «داستان اسباببازی» بیست و پنج سال و از نمایش واپسین قسمت آن حدود ده سال میگذرد. این در حالی است که با تماشای پایانبندی قسمت سوم کمتر کسی پیشبینی میکرد امکان ادامهی داستان وجود داشته باشد اما این روزها که قسمت چهارم این فیلم در سینماهای جهان به نمایش درآمده با فیلمی روبهرو هستیم که حتی بیش از قسمتهای قبل تماشاگر را هیجانزده میکند.» محمدرضا مقدسیان نیز انیمیشن به نمایش درآمده را «یکی از بهترین فیلمهای سینمای جهان در یک سال اخیر» دانست و افزود: «قسمت چهارم «داستان اسباببازی» از نظر فیلمنامه و مسائل تکنیکی، بیشک یکی از بهترین فیلمهایی است که امسال در سراسر دنیا به نمایش درآمده است. فیلم خوبی که هر بار از دیدن آن لذت میبریم و خوشبختانه به دنیای ما رنگ دیگری بخشیده است.»
وی گفت: «آنچه که به هیجانزدگی پس از تماشای این فیلم منجر میشود، بیشک ریشه در فیلمنامهی کار شده و بسیار خوب این فیلم دارد که بینظیر و بسیار حرفهای نوشته شده است. فیلمنامهای که نگارش آن میتواند برای نویسندگان متخصص و حرفهایاش دکترای فیلمنامهنویسی به ارمغان بیاورد.»
مقدسیان در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به حجم قابل توجه اتفاقهایی که در بخشهای مختلف فیلمنامهی این فیلم طراحی شده گفت: «کافی است یکبار دیگر فیلم را از ابتدا ببینید و مثلاً نحوهی وقوع اتفاقی که در دقیقهی بیست و دوم فیلم (پیاده شدن شخصیتهای وودی و چنگالی از کاروان مسافرتی) رخ میدهد را تحلیل کنید. در خواهید یافت که پیش از رسیدن به این نقطه نیز انبوهی اتفاقهای زنجیرهای رخ داده که به دلیل سرعت وقوعشان چندان جلب توجه نکرده است.»
وی گفت: «اگر موقعیتهای داستانی و بذرهایی که در داستان کاشته میشود را عناصری برای معرفی فضا و موقعیت داستانی، معرفی شخصیتها، ایجاد انگیزهها، تعریف هدف و آغاز مانعگذاری برای رسیدن به هدف بدانیم، اشاره به بیست دقیقهی ابتدایی «داستان اسباببازی4» برای رسیدن به کیفیت ساختارمند فیلمنامهی این فیلم کافی است.»
مقدسیان افزود: «شاید باورکردنی نباشد اما در فیلم مورد بحث، رگههای فلسفی پررنگی وجود دارد که مثل شکری که در چای حل شده باشد قابل دیدن نیست. به عنوان مثال یک قاشق پلاستیکی در قالب زباله و به واسطهی ارتباط با شخصیتهای اطراف خود هویت پیدا میکند؛ و این همان چیزی است که به لحاظ فکری، فلسفی، جامعهشناختی و حتی سیاسی ساختار فکریِ دنیای مدرن را شکل داده است.»
وی گفت: «تمام این عناصر و مفاهیم به سادهترین و جذابترین شکل ممکن در ساختار فیلمنامهی این فیلم گنجانده شده تا تماشاگر، بدون کمترین اصطکاک با آنها روبهرو شود؛ و میتوان گفت این نکته هم یکی از مفاهیم کلاسیک و حالا دیگر میتوان گفت نخنما شدهای است که سالهاست رویای آمریکایی را تشکیل داده است.»
مقدسیان همچنین در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «در «داستان اسباببازی4» شخصیت و قهرمان اصلی فیلم (وودی) جای خود را به یک عروسک مؤنث و بلوند (باربی) داده که به صورت مستقیم اشاره به همان مفاهیم نهفته در رویای آمریکایی است.»
امیر سحرخیز نیز ضمن تایید این نکته گفت: «در تولیدات اخیر کمپانی دیزنی و پیکسار، چرخش آشکاری در زمینهی شخصیتها رخ داده است. به این ترتیب در این فیلمها شاهد پرنسسهای عاشقپیشه و دمِ بختی هستیم که مثل بازسازی فیلم «علاءالدین» به زنهای قدرتمند و تعیینکنندهای تبدیل شدهاند.»
وی گفت: «به نظر میرسد در «داستان اسباببازی4» رابطهی شخصیتها شکل معکوس پیدا کرده و گویی کودک، دیگر صاحب اسباببازی نیست و خود به فرزند همان اسباببازی تبدیل شده است!»
سحرخیز گفت: «اگر در قسمت نخست «داستان اسباببازی» ترس از تنهایی و فراموش شدن وجود داشت، در قسمت چهارم این فیلم با مفاهیم تازهتری روبهرو هستیم. در حقیقت، فیلم میخواهد به مخاطب خود بگوید درست است که شاید عشق و محبت یک روز از بین برود اما به تجربه کردناش حتی اگر برای یکبار هم که شده میارزد.»
وی همچنین در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «زمانی که حدود 9 سال قبل قسمت سوم «داستان اسباببازی» ساخته شد کمتر کسی میتوانست پیشبینی کند که بر اساس پایانبندی آن فیلم، قسمت بعدی هم ساخته خواهد شد؛ و این مشابه وضعیتی است که قسمت چهارم این فیلم به وجود آورده است. اما با این حال ممکن است روزی دوباره این شخصیتها را در «داستان اسباببازی5» ببینیم.»
بخش پایانی این جلسهی نقد و بررسی به صحبتهای محمدرضا مقدسیان اختصاص داشت. این منتقد سینما با اشاره به دههی هفتاد میلادی به عنوان «دههی اوج ایدئولوژیها» گفت: «این مکاتب و ایدئولوژیها از جوامعی بیرون میآیند که در دل آنها حضور دارند. به این ترتیب وقتی آدمها درگیر مکاتب فکری مورد علاقهی خود هستند، تاثیرپذیری آنها به صورت مستقیم در اثری که خلق میکنند نمود پیدا میکند.»
وی سالهای اخیر را «دورهی خاکستریها» و حاصل «برچیده شدن مکاتبی با خطکشیهای بدون انعطاف» دانست و افزود: «به این ترتیب باید گفت اگر شخصیتهای داستانها به آدمهایی خاکستری تبدیل شدهاند، این نکته برگرفته از تغییرات روحی است که در سراسر دنیا اتفاق افتاده؛ و این خط سیر به راحتی در هر چهار قسمت «داستان اسباببازی» قابل ردیابی است.»
مقدسیان گفت: «متاسفانه گاهی دیده میشود علاقهمندان انیمیشن بیش از آن که به ایدههای جذاب و تاثیرگذار فکر کنند بیشتر به فکر بهرهگیری از نرمافزارهای بسیار پیشرفته و دشواری هستند که به بازار فنآوری عرضه شده و میشود. این در حالی است که باید پذیرفت مادامی که فیلمنامهنویس خوب نداشته باشیم هیچ اتفاقی در انیمیشن ایران نمیافتد؛ و این واقعیتی است که نمود آن را بهراحتی میتوان در «داستان اسباببازی4» دید. اثری با یک داستان هیجانانگیز، فیلمنامهی بسیار درخشان و تکنیک قدرتمندی که البته فیلم به فیلم رشد و پیشرفت بسیار چشمگیری داشته است.»