English
به خانه سینما خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود
 

اخبار

در ستایش زیبایی گزارشی از نکوداشت فریماه فرجامی در خانه سینما

در ستایش زیبایی گزارشی از نکوداشت فریماه فرجامی در خانه سینما
بعدازظهر چهارشنبه سوم مهرماه، سالن سیف‌الله داد خانه سینما، میزبان برگزاری نکوداشت فریماه فرجامی بود. این مراسم که به همت کانون فیلم خانه سینما و به کوشش امیر پوریا، منتقد و مدرس سینما برگزار شد، تازه‌ترین برنامه از نکوداشت‌های موسوم به «گوشه‌های کم‌پیدای سینمای ایران» است که پیش از این با اجرای مراسمی درباره‌ی علی مزینانی، منوچهر فرید و فردوس کاویانی برگزار شده بود. در ابتدای این مراسم، امیرپوریا ضمن انتقاد از عدم حضور کسانی که به گفته‌ی او همواره از برگزار نشدن گرامی‌داشت‌ها گلایه داشته و دارند گفت: «متاسفانه در سال‌های اخیر، تکریم افراد شاخص در زمینه‌های مختلف هنری به انتشار عکس و مطالبی در فضای مجازی محدود شده؛ و این نکته‌ای است که در مورد مراسم نکوداشت فریماه فرجامی هم صدق می‌کند.»
وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود این برنامه را «مراسمی در ستایش زیبایی» توصیف کرد و افزود: «این برنامه، چهارمین جلسه از نکوداشت‌های «گوشه‌های کم‌پیدای سینمای ایران» است و متاسفانه مثل دو برنامه‌ی قبلی (گرامی‌داشت‌های منوچهر فرید و فردوس کاویانی) هنرمندِ موضوعِ بحث، در جلسه حضور ندارد.»

از خانواده‌ی هنر
پوریا سپس به بازخوانی مقاله‌ای پرداخت که در سال 1370 هم‌زمان با نمایش عمومی فیلم «پرده‌ی آخر» منتشر شده بود. این مقاله که در واقع حرف‌های فریماه فرجامی درباره‌ی پیشینه‌ی خود و هم‌چنین هنر بازیگری است، در یک‌صد و یازدهمین شماره‌ی ماهنامه‌ی سینمایی فیلم و به همت دکتر امید روحانی منتشر شده است. در بخشی از این مقاله به نقل از فریماه فرجامی آمده است: «اهل تهرانم. در خانواده¬ای به دنیا آمدم که اهل هنر بود. پدرم ساز می¬زد. من تار زدن‌اش را ندیدم چون سه ساله بودم که او را از دست دادم. مادرم فرهنگی بود و فرهنگ دوست. زندگی نسبتاً مرفهی را گذراندم. مادرم تحصیل‌کرده بود، فرانسه می¬دانست، مدرسه ژاندارک را تمام کرده بود و دوست داشت بچه¬هایش درس بخوانند. سرانجام هم به آرزویش رسید.»
فرجامی در بخش دیگری از این مقاله گفته است: «ما چهار خواهر و برادر بودیم و بعد از مرگ پدر، به-رغم ازدواج مادر، کودکی بی‌دست¬انداز و بی‌تلاطمی را گذراندیم. در دبیرستان ادبیات خواندم. مادرم دوست داشت فلسفه بخوانم یا حقوق یا هنر بخوانم. سرانجام هم همان‌طور شد. فکر کردم دانشگاه هنرهای دراماتیک بروم. آنجا همیشه وسوسه‌انگیز بود. کنکور سختی دادم و قبول شدم. در رشته ادبیات دراماتیک نویسندگی تئاتر در دانشکده هنرهای نمایشی به تحصیل ادامه دادم. خیلی¬ها گفتند بهتر است سینما بخوانم. خودم کارهای پشت دوربین را بیشتر دوست داشتم... اما در کارهای پشت صحنه، دوست داشتم بیشتر در کار سینما باشم تا کار تئاتر.»
امیر پوریا سپس به فیلم «بانی چاو» (احمدرضا گرشاسبی) اشاره کرد که به گفته‌ی او، تصویر ارائه شده از فرجامی در این فیلم با «تصویر شبه‌اشرافیِ شهرنشین که پیش از این، از این بازیگر ارزنده ارائه شده» تفاوت‌هایی اساسی دارد. بعد از نمایش بخش‌هایی از این فیلم، محمد متوسلانی، هم‌بازی فرجامی در این فیلم به پشت تریبون دعوت شد تا درباره‌ی او صحبت کند.

بی‌رحمی سینما و باقی قضایا
این کارگردان و بازیگر قدیمی سینمای ایران در ابتدای صحبت‌های خود ضمن تشکر از کانون فیلم خانه سینما و دست‌اندرکاران مراسم «گوشه‌های کم‌پیدای سینمای ایران» گفت: «سینما به‌خصوص بازیگری، حرفه بی¬رحمی است. متاسفانه در جامعه‌ی ما خانم¬ها مورد بی¬رحمی مضاعف هستند و این نکته زمانی که خود شخص نسبت به خودش ترحم نداشته باشد تشدید هم می¬شود.»
وی گفت: «من اولین بار فریماه فرجامی را در نمایش خصوصی فیلم «خط قرمز» (مسعود کیمیایی) ملاقات کردم. در حقیقت، در آن جلسه، دختر خانم جوان و می‌توان گفت پریچهری را دیدم که نویدبخش حضور یک هنرپیشه‌ی شاخص و ستاره در سینمای ما بود.»
متوسلانی سپس با اشاره به انتخاب فرجامی برای بازی در یکی از نقش‌های اصلی «سووشون» گفت: «همسرم، زنده¬یاد میهن بهرامی اصرار داشت نقش زری را به فریماه فرجامی بدهم اما متاسفانه این فیلم اصلاً ساخته نشد.»
وی گفت: «خانم فرجامی از ستارگانی است که در این سینما فراز و فرود زیادی داشته و فکر می¬کنم اگر فضای مناسب‌تری وجود داشت بیش‌تر از این‌ها می¬توانست به سینمای ایران کمک کند. به هرحال ماندگاری در سینما برای هنرپیشه، کار مشکلی است.»

عشق به سینما
بخش بعدی برنامه به نمایش برش‌هایی از فیلم «نیم» اختصاص داشت که در سال 93 توسط بهمن کامیار ساخته شد اما هرگز به نمایش عمومی در نیامد. بعد از این بخش، هستی مهدوی‌فر، هم‌بازی او در این فیلم روی صحنه آمد تا درباره‌ی تجربه‌ی بازیگری در کنار فرجامی صحبت کند.
مهدوی‌فر گفت: «قبل از هرچیز باید تکرار کنم من خیلی کوچک‌تر از آن هستم که بخواهم درباره خانم فرجامی صحبت کنم. زمانی که با خانم فرجامی بازی کردم چیزهای مختلفی را تجربه کردم و نمی¬دانم چه بگویم که تلخ نباشد.»
وی گفت: «یک روز سر فیلم‌برداری این فیلم یادم نیست از خانم فرجامی چه پرسیدم که جوابشان این بود: «من عاشق سینما هستم.» هنوز نشنیده‌ام کسی آن‌طوری بگوید من عاشق سینما هستم و خودم هم هرچه تمرین کردم نتوانستم با آن لحن، این جمله را بگویم.»

تسلط در اجرای نقش
بخش بعدی نکوداشت فریماه فرجامی به پخش پیام تصویری مجید مظفری اختصاص داشت. این بازیگر قدیمی سینمای ایران که از خرم آباد و محل فیلم‌برداری با حاضران سخن می‌گفت، ضمن اشاره به نحوه‌ی آشنایی خود با فریماه فرجامی گفت: «سال‌ها پیش من و فریدون گُله با هم خیلی نزدیک بودیم. معمولاً از اداره تئاتر که تعطیل می¬شدم می¬رفتم منزل او. یک روز به من زنگ زد و گفت: «بیا خانه و سر راه، سه تا ناهار هم بگیر.» وقتی رسیدم و در را باز کردم شوکه شدم. برای اینکه دختر بسیار زیبایی را در آن‌جا دیدم که جرأت نمی¬کردم به چشم¬هایش نگاه کنم!»
مظفری گفت: «فریماه [فرجامی] دختر داییِ فریدون گُله بود. او مشغله‌ی خیلی زیادی داشت و کارهای متعددی به او پیشنهاد می¬شد. من و ایشان در فیلم «تماس شیطانی» هم‌بازی بودیم و یادم هست که او خیلی مسلط بود.»
وی افزود: «من خاطره‌ی بدی از ایشان ندارم و زمانی که شنیدم بیمار شدند خیلی ناراحت شدم. دیگر او را ندیدم تا زمانی که سر صحنه‌ی یکی از فیلم‌های سامان مقدم آمد. خوش‌بختانه او را سالم و بشاش دیدم؛ و آرزو می‌کنم روزی در نهایت سلامتی به سینمای ایران برگردد.»

از روی صحنه تا خط قرمز
بعد از پیام تصویری مظفری، محمد رحمانیان، کارگردان تئاتر روی صحنه آمد تا درباره‌ی فریماه فرجامی صحبت کند. رحمانیان گفت: «فریماه فرجامی اولین ستاره¬ای بود که خارج از روال ستاره سازی سینمای قبل از انقلاب وارد سینما شد. خانم جوان و تحصیل‌کرده¬ای از دانشکده هنرهای زیبا که از دانشجویانِ استاد محمد کوثر و استاد بهرام بیضایی بود.»
وی با اشاره به فعالیت‌های تئاتری این بازیگر گفت: «نمایش¬هایی را روی صحنه برده بود و در یکی از بهترین گروه¬های تئاتر تهران که متعلق به مجید جعفری بود همکاری داشت. نمایشهای درخشانی از جمله «الموت و عنکبوت» و «طرحی نو دراندازیم» را کار کرده بود. از همین اجراهای تئاتری بود که آقای کیمیایی برای یکی از نقش‌های فیلم «خط قرمز» از ایشان دعوت کرد و راه ایشان ادامه پیدا کرد.»
رحمانیان سپس به ذکر خاطره¬ای از نخستین برخورد خود با فریماه فرجامی پرداخت و گفت: «زمانی که فیلم «خط قرمز» به نمایش درآمده بود هجوم تماشاگران به حدی بود که امکان ورود به سینما وجود نداشت. ناگهان فریماه فرجامی از راه رسید و تعدادی از تماشاگران، مسیری درست کردند تا او وارد سینما شود. من هم یکی از آن تماشاگران بودم و خوش‌حالم که در آن روز به‌خصوص آن‌جا حضور داشتم.»

از ماه و مهر
بخش بعدی نکوداشت فریماه فرجامی به صحبت‌های علی‌رضا داودنژاد اختصاص داشت. در این بخش ابتدا بخش‌هایی از فیلم «بی‌پناه» (محصول 1365) که فرجامی در آن به ایفای نقش پرداخته به نمایش درآمد و سپس داودنژاد روی صحنه آمد تا درباره‌ی همکار خود در این فیلم صحبت کند.
این کارگردان پرسابقه و قدیمی سینمای ایران با ذکر خاطره‌ای از نخستین دیدار خود با فریماه فرجامی در دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک گفت: «در زمان تولید فیلم «بی‌پناه» فریماه کمی پژمرده شده بود. به او گفتم باید کمی به سلامت خودت برسی. رفت و بعد از بیست روز قبراق برگشت. برای فیلمبرداری به انزلی رفتیم. عالی بازی می¬کرد و من هم آن‌وقت‌ها عالی کارگردانی می¬کردم. همه چیز خوب پیش می¬رفت تا این خبر رسید خواهر عزیزم در تصادف فوت شده و دنیا جلوی چشمم تیره و تار شد.»
وی گفت: «فیلم‌برداری تعطیل شد. برای شرکت در مراسم سوگواری به تهران برگشتیم و من واقعاً نمی‌دانستم چه باید کرد. تا این که فریماه آمد و گفت: «از جا بلند شو و فیلم‌ات را بساز!» در حقیقت، فریماه فرجامی من را از جا بلند کرد؛ و با آن حال و روزی که داشتم فقط یک پری می¬توانست من را از جا بلند کند. به‌هرحال رفتم و فیلم ساخته شد و فیلم موفقی هم شد. ساخته شدن و موفقیت‌اش را مدیون آن پری، فریماه فرجامی عزیز هستم. امیدوارم دوباره روی صحنه ببینیم¬اش.»

تیغ و ابریشم و یک دنیا خاطره
در ادامه‌ی جلسه و پیش از نمایش برشی از فیلم «تیغ و ابریشم» (مسعود کیمیایی)، امیر پوریا به نقل از فریماه فرجامی، به بخشی از گفت‌وگوی او درباره‌ی این فیلم اشاره کرد و گفت: «در فیلم «تیغ و ابریشم» قرار بود هنگام حرکت در محوطه‌ی زندان قصر، زمین بخورم. به کارگردان گفتم: «نمی¬توانم این‌کار را انجام بدهم.» گفت: «چرا؟!» و توضیح داد که هنرپیشه باید در هر موقعیتی که لازم هست زمین بخورد. به ایشان گفتم: «این نکته با حس و شناخت و دریافت من از آن شخصیت جور درنمی¬آید. شخصیت ما یک آدم خسته و ناتوان و رنجور است که توش و توان و قدرتی ندارد؛ و کافی است دست او را رها کنی تا به آرامی پخش زمین شود.»
بخش بعدی برنامه به پیام تصویری حسن فتحی اختصاص داشت که پس از بخش کوتاهی از سریال «پهلوانان نمی¬میرند» به نمایش درآمد. فتحی در این پیام تصویری ضمن اشاره به سابقه‌ی آشنایی و همکاری¬ خود با فریماه فرجامی گفت: «یکی از نکات برجسته‌ی فریماه فرجامی، استایل بازیگری اوست. او در هنگام بازیگری، فقط دیالوگ نمی¬گفت و فقط از صورت‌اش استفاده نمی¬کرد بلکه از کلیت فیزیک‌اش استفاده می¬کرد.»

فریادرسی باید...
پس از نمایش پیام تصویری حسن فتحی، نوبت به امین تارخ، هم‌بازی فرجامی در فیلم¬هایی نظیر «سرب»، «مادر» و «ساغر» رسید تا به عنوان سخنران بعدی درباره‌ی این همکار خود صحبت کند. تارخ گفت: «در مورد فریماه عزیز به نظر می¬رسد که هم تقصیر و هم تقدیر باعث شد که سینما نتواند آن‌قدر که باید، از وجود نازنین‌اش بهره بگیرد.»
وی گفت: «همه‌ی ما شاهد هستیم چرا این‌چنین شد و کسانی هستند که از اول پر زور وارد می¬شوند و بعد این فشار تبدیل به کم‌زوری می¬شود.»
تارخ در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: «ما پیش از این هم نمونه‌ی فریماه عزیز را داشته‌ایم. پرویز فنی¬زاده را داشتیم، خسرو شکیبایی را داشتیم، حسن جوهرچی را داشتیم. اگر بخواهیم به کنه قضیه دقت داشته باشیم، باید بدانیم بخش بزرگی از اتفاقی که برای دوستان می¬افتد، جامعه¬ای است که هر بار به شکلی قربانی می¬گیرد.»
وی گفت: «نباید از یاد ببریم که قربانی¬های دیگری نیز در راه هستند که هم ما و هم خانه سینما می¬تواند به عنوان یک نهاد صنفی فریادرس آن‌ها باشد.»

فرصت و تقصیر
سپس امیر پوریا از سیروس الوند دعوت کرد تا به عنوان کارگردان فیلم «ساغر» درباره‌ی سابقه‌ی همکاری خود با فریماه فرجامی توضیحاتی ارائه دهد. در این بخش از مراسم، الوند گفت: «تلخ است که نکوداشت فریماه فرجامی بدون حضور خودش برگزار می¬شود.»
وی گفت: «وقتی گفته می¬شود اولین ستاره‌ی سینمای پس از انقلاب، این حرف هم پیش می¬آید که این همه سال فرصتی نداشتیم که بزرگداشتی برای فریماه بگیریم که خودش حضور داشته باشد و حال‌اش خوب باشد؟! این تقصیر ماست. ما باید حواس‌مان به هم باشد. باید از هم مراقبت کنیم.»

زیبا، درخشان و پر از زیبایی اخلاقی
در بخش پایانی این مراسم نکوداشت و پیش از قدردانی از این بازیگر ارزنده‌ی سینمای ایران، پیام تصویری مسعود کیمیایی به نمایش درآمد.
کیمیایی در این پیام گفت: «خوش‌حالم که یاد فریماه فرجامی کردید. او خانم، زیبا، درخشان و پر از زیباییِ اخلاقی، نازک، پر از حس است.»
این کارگردان قدیمی سینمای ایران که از سر صحنه‌ی تازه‌ترین فیلم خود با مخاطبان ارتباط برقرار می‌کرد گفت: «یک شب تئاتری بود سال 58، تئاتر «شب بیست و یکم» من رفتم دیدم. دو تا بازیگر درخشان دیدم. هردو بازیگر را دعوت کردم برای سینما برای فیلمی که داشتم می¬ساختم. هردو را برای نقش اول. یکی خسرو شکیبایی بود و یکی فریماه فرجامی. این‌ها هر دو، کار سینمایی¬شان را با من شروع کردند. فریماه فرجامی را در «سرب» ببینید، فریماه فرجامی را در «تیغ و ابریشم» ببینید، فریماه فرجامی را در «خط قرمز» ببینید. درخشان بود. مهم‌تر از همه، گردش حس‌اش بود که با صورت‌اش انجام می¬داد و آن‌جا بود که دیگر چشم‌هایش را نمی¬دیدی، نگاهش را می¬دیدی.»
در پایان این مراسم، لوح تقدیر و جوایزی از سوی محمد رسول صادقی، مدیر روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی که به نمایندگی از علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد در جلسه حضور داشت، به فاطمه محمدزاده، دوست و امین فریماه فرجامی که از جانب او در جلسه حاضر بود، تقدیم شد. هم‌چنین جوایز خانه سینما را گلاب آدینه، حبیب رضایی و نوید محمدزاده به نمایندگی از این نهاد صنفی و به عنوان سه نسل بازیگران اهدا کردند.

فریماه فرجامی: من عاشق ایرانم
در انتهای جلسه پیام تصویری و در واقع مصاحبه¬ای کوتاه با فریماه فرجامی به نمایش درآمد که شامل تصاویری از مهم‌ترین فیلم¬های او بود و حاضران در سالن بالاخره توانستند فریماهِ گذرکرده از آن روزگار پرشکوه رفته را ببینند.
وقتی از فرجامی پرسیده شد چه حسی نسبت به عمری که با کار بازی و سینما گذرانده دارد گفت: «من خیلی خوش‌حالم که همیشه با مردم در ارتباط بودم. خیلی خوشحالم که با رخشان بنی اعتماد در ارتباط بودم و خیلی خیلی خوشحالم که با علی حاتمی در ارتباط بودم.»
فرجامی در بخش دیگری از این گفت‌وگوی تصویری گفت: «یاد بگیریم به هم احترام بگذاریم و یاد بگیریم که چه‌طور همدیگر را دوست داشته باشیم. من از کسانی که به من یاد دادند چه‌طور با دیگران حرف بزنم و چه‌طور به دیگران عشق بورزم سپاس‌گزارم.»
وی گفت: «از خیلی¬ها خیلی چیزها آموختم و تجربیاتم را به خیلی¬ها مدیونم. چه بگویم، همه زندگی¬ام مسعود کیمیایی است، همه زندگی¬ام فریدون گُله است. من عاشق ایرانم.»
پایان‌بخش «مراسم نکوداشت فریماه فرجامی»، نمایش بخشی از فیلم «نرگس» (رخشان بنی‌اعتماد) بود که فرجامی در آن می گوید: «هیچ دردی نیست که درمون نداشته باشه جز بی کسی.» و این جمله شاید بهترین پایان‌بندی برای قدردانی از ستاره‌ی سال‌های دور سینمای ایران بود.
۴ مهر ۱۳۹۸ ۲۰:۳۱

نظرات بینندگان

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

امتیاز:
نام فرستنده: *
پست الکترونیک:
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500