در این برنامه که با استقبال چشمگیر مخاطبان و علاقهمندان سینمای مستند همراه بود ابتدا فیلم مورد بحث به نمایش درآمد و سپس بررسی آن با حضور علی یحیایی انجام شد. در ابتدای این برنامه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما با اشاره به نمایش «این بامداد خسته» به عنوان آخرین برنامهی این کانون تا پیش از آغاز داوریهای جشن سینمای ایران گفت: «به این ترتیب، برنامههای بعدی کانون فیلم از اواخر شهریورماه آغاز خواهد شد.»
وی با اشاره به این که اطلاعرسانی دربارهی دور تازهی جلسات نمایش فیلم، در ماههای آینده آغاز خواهد شد گفت: «امیدواریم برنامههای بعدی کانون فیلم نیز با استقبال خوب و چشمگیر مخاطبان و علاقهمندان سینما همراه باشد.»
در ادامهی جلسه، فرشاد فداییان در پاسخ به نکتهی مطرح شده از سوی یکی از تماشاگران حاضر در سالن مبنی بر شائبهی پاسخگویی فیلم به انتقادهای ابراهیم گلستان نسبت به ترجمههای احمد شاملو که در کتاب «نوشتن با دوربین» (پرویز جاهد) به آنها اشاره شده گفت: «فیلمبرداری این فیلم حدود بیست سال پیش انجام شد و انتقادهای ابراهیم گلستان دربارهی این موضوع متعلق به اوایل دههی هشتاد و سالهای بعد از این دوران است. بنابراین نمیتوان گفت فیلم پاسخ به انتقادهای ابراهیم گلستان در اینباره است.»
وی گفت: «همه میدانستند که ترجمههای احمد شاملو، آزاد و در نتیجه، متنهایی است که ایشان به سلیقهی خود ارائه میدادند. در حقیقت میتوان گفت آن نوشتهها ترجمه نیست.»
فداییان سپس در پاسخ به پرسش دیگری دربارهی بخشها و تصویرهای استفاده نشده در فیلم «این بامداد خسته» گفت: «از این فیلم حجم بسیار زیادی راش وجود دارد که در آن به مقولههای مختلف پرداخته شده و بیشتر مناسب فیلم شش ساعتهای است که متاسفانه ساخته نشد.»
وی گفت: «این راشها بایگانی شده و دلیلاش هم این است که در آنها تصویرهای سوءتفاهمبرانگیزی وجود دارد که در پیوند با همدیگر باید مطرح شود.»
فداییان همچنین در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران که دربارهی زمان تقریبی نمایش آن تصویرها پرسیده بود گفت: «شاید این امانت به جای مطمئنی داده شود و شاید پنجاه سال دیگر که به نمایش درآید سوءتفاهمهای امروز را نداشته باشد.»
فداییان سپس در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان دربارهی عدم تصویرسازی در لحظههای شعرخوانی شاعر گفت: «احمد شاملو تصویرسازیها و نقاشیهای ضیاء جاوید از شعرهای خود را خیلی دوست داشت اما من چندان از آنها خوشم نمیآمد چون حق مطلب را ادا نمیکرد. با این حال از بخشی از این تابلوها به صورت پراکنده در فیلم استفاده کردم و بقیه را کنار گذاشتم.»
فداییان گفت: «دلم میخواست در لحظههای شعرخوانی شاملو فقط از تصویر خود او استفاده کنم. دلیلاش هم این بود که فکر میکردم خود آن تصویرها قابلیت پر کردن تصویرسازیهای دیگر را داشت.»
وی همچنین گفت: «متاسفانه از مطرحترین شعرای معاصر (کسانی نظیر: نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، مهدی اخوانثالث، سهراب سپهری و...) تصویرهای خوب و قابل قبولی وجود ندارد. بنابراین ترجیحام این بود که هنگام شعرخوانی احمد شاملو از تمهیدهای سینمایی استفاده نکنم. به همین دلیل فقط در دو سه بخش خیلی کوتاه از اینگونه تمهیدها استفاده کردم که استفاده از پیانو در هنگام کار کردن شاملو با کیبورد کامپیوتر یکی از آنهاست. بخشی که مثل بازی کردن شاعر با یک اسباب بازی جدید بود.»
فداییان سپس در پاسخ به پرسش دیگری دربارهی بخشهای استفاده نشده در فیلم «این بامداد خسته» گفت: «یکی از این بخشها تصویرهایی است که شاملو در آنها دربارهی سینما، فیلمهای خود و دیگران صحبت کرده است. البته فیلمهای بدی که او ساخته بود همواره اسباب شوخی ما بود ولی آنچه که جذابتر بود نظر او دربارهی سینمای بعضی چهرههای شناخته شده بود. افرادی نظیر آندرهی تارکوفسکی که فیلمهای او را چرت میدانست یا روبر برسون که کارهایش را مزخرف میدانست!»
وی گفت: «از نظر او بدترین فیلمی که دربارهی دُنکیشوت ساخته شده بود (یعنی «مردی از لامانچا») بهترین فیلم تاریخ سینما بود و شاعرانهترین فیلم هم «بندر مهآلود» (مارسل کارنه). اما وقتی بعد از سالها دوباره این فیلم را برایش بردم گفت این هم چرت و پرت است!»
فداییان افزود: «احمد شاملو در «این بامداد خسته» از فیلمی تعریف میکند که تصویرهایش مابهازای شعرهاست؛ و این در حالی است که چنین سینمایی ایماژ خودش را دارد و ربطی به کلام ندارد.»
بخش بعدی جلسه به صحبتهای علی یحیایی دربارهی این فیلم اختصاص داشت. این پژوهشگر سینما که در سالهای اخیر سینمای فرشاد فداییان را مورد بررسی قرار داده با اشاره به نمایش چهرهی احمد شاملو به عنوان مهمترین ویژگی فیلم «این بامداد خسته» گفت: «سازندهی این فیلم از طریق تکنیک سینما موفق شده به نمایش و ساخت چهرهی شاعر دست پیدا کند. چهرهی ویژهای که زندگی او حاشیههای مختلفی داشته اما فیلمساز با فاصله گرفتن از حاشیهها، شخصیت محوری فیلم را از قضاوت تماشاگر دور کرده و فیلم خود را بر وضعیت یک انسان متمرکز کرده است. انسانی به نام احمد شاملو.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «فیلم «این بامداد خسته» به سه قسمت مهم تقسیم میشود: آنچه که شاملو مینماید، آنچه که کارگردان از شاملو به ما نشان میدهد و تصویرهای آیدا شاملو. بخشهایی که از نظر میزانسن، کاملاً اخلاقگرا و از این جنبه، مهمترین بخش این مستند به حساب میآید.»
یحیایی سپس «ارائهی نماهای بسته از احمد شاملو در زمان کار» را «بخش دیگری از میزانسن اخلاقی فیلم» دانست و افزود: «جایی که شاعر حرف میزند، کارگردان آن را مصادره به مطلوب نمیکند و این نکته، جدا از آنکه رفتار هنرمندانهی فیلمساز را نشان میدهد، شامل فقدان مفاهیمی از این قبیل در سینمای ایران نیز هست.»
بخش پایانی این نشست به ادامهی پاسخهای فرشاد فداییان اختصاص داشت. فداییان در این بخش در پاسخ به پرسشی دربارهی نحوهی نمایش جسد شاملو در انتهای فیلم گفت: «در آن تصویرها مرگ نمیبینم و از نظر من آنها زندهاند.»
وی افزود: «تصویری که در پایان فیلم میبینیم فقط کالبد و جسد شاملو است. به همین خاطر در سیاهی تصویر، بهتر میتوانیم از ذهن خود کمک بگیریم و تصویرهای قبلی شاعر را تکمیل کنیم.»
فداییان گفت: «ثبت آن عکسها به شکلی عجیب و غریب و تنها چند ساعت پیش از تشییع جنازهی شاملو انجام شد. برای انجام این کار، پیکر شاملو را از سردخانه به بخش دیگری منتقل کردیم و من در فرصتی کوتاه، عکسها و تصویرهای مختلفی گرفتم.»
وی افزود: «عجیب این که در تمام مدتی که مشغول فیلمبرداری و عکاسی از پیکر شاملو بودم، ناخودآگاه آرام حرف میزدم. گویی او خوابیده بود و من میترسیدم با حرفهایم او را از خواب بیدار کنم!»
فداییان همچنین گفت: «من مرگ را نمیفهمم و در فیلمهای دیگرم هم این نکته را گفتهام. از نظر من، مرگ، جزو مؤلفهی زندگی و چسبیده به آن است. در حقیقت، از نظر من، مرگ، فقدان نیست؛ و چیزی است که پایان زندگی همهی ما را رقم میزند.»
وی افزود: «مرگ از خود زندگی به ما نزدیکتر است. در نتیجه، مرگ را جزو کوچکی از زندگی میدانم و به همین خاطر در پایان فیلم از شعرهای شاملو دربارهی مرگ استفاده کردم که پر از زندگی است.»
فداییان گفت: «شاملو میگفت به انسانی نظر دارد که رو به آینده دارد؛ و این، بخشی از آرمانگرایی رمانتیک و خاص این شاعر بزرگ به حساب میآید.»
این مستندساز در بخش پایانی این نشست، در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان دربارهی تاثیر احتمالی کوتاهتر شدن فیلم بر جذب مخاطبان بیشتر گفت: «من در تمام فیلمهایی که تا به حال ساختهام، حتی یکبار به مخاطب فکر نکردهام. مخاطب باید دنبال من بیاید، نه این که من دنبال او بروم.»
وی افزود: «از دیدگاه من، مخاطب فرهیخته و غیرفرهیخته هیچ فرقی با هم ندارند؛ و هر دو یکی هستند. من فیلم خودم را میسازم و سپس مخاطب ممکن است با من همراهی کند. به همین دلیل هرگز به فیلمهایم دست نمیزنم. در ضمن به هیچ منتقدی اعتقاد ندارم و به حرفهایشان هم گوش نمیدهم.»
فداییان در پاسخ به نکتهی مطرح شدهای که زمان طولانی فیلم (صد و بیست دقیقه) را طولانی توصیف کرده بود گفت: «حتی یک فریم از این فیلم را کم نمیکنم و بیشتر به آینده فکر میکنم. زمانی در آینده که شاید خیلیها مثل بسیاری از جوانهای امروزی، تصویر احمد شاملو را ندیده باشند و با حسرت و اشتیاق به تماشای همین فیلم طولانی بنشینند. فیلمی که اگر پنجاه سال بعد به نمایش گذاشته شود، لحظه به لحظهی آن بیشک برای تماشاگران اهمیت خواهد داشت.»
وی فیلم «این بامداد خسته» را «یک سند تکرارنشدنی» توصیف کرد و افزود: «شاید بهتر باشد تماشاگران به فیلمهایی از این قبیل مجال دهند و در فاصلهای بعد از تماشا نسبت به آن قضاوت کنند. به اعتقاد من اگر تماشاگرانی که از تماشای این فیلم خسته شدهاند چندبار دیگر آن را ببینند دچار این احساس نخواهند شد.»