در ابتدای این نشست که مصطفی شیری اجرای آن را برعهده داشت، آرش اسحاقی در پاسخ به پرسشی دربارهی تلفظ صحیح نام فیلم خود گفت: «تلفظ این واژه با ضمّهی حرف «خ» درست است و ریشهی ساخت این کلمه از خورایان میآید که در واژههایی نظیر خراسان نیز به کار رفته است.»
وی گفت: «این اصطلاح (به معنای آمدن خورشید) همچنین در واژگان مربوط به رقصهای آیینی هم دیده شده و شامل معنای خورشید (در تکواژهی نخست) و افزودن آن به کلمهی آیان (به معنی آینده) است.»
اسحاقی همچنین با تشکر از شخصیت محوری فیلم خود گفت: «او حدود سه سال حضور من را در زندگی خود تحمل کرد و این مستند بیشتر از آن که فیلم من باشد اثری از اوست. خوشحالم که این اعتماد به فیلمی تبدیل شده که امروز و در این جلسه مورد قضاوت تماشاگران قرار میگیرد.»
وی سپس در پاسخ به پرسش دیگری از مجری برنامه دربارهی نحوهی انتخاب سوژهی فیلم خود گفت: «هنگام پژوهش برای فیلم قبلیام («خرابات» که به موضوع تصوف و سلسلههای صوفیه در ایران میپرداخت) موضوع «آیینهای صوفیانه» نظرم را به خود جلب کرد و دلم میخواست دربارهی این سوژه یک فیلم گفتارمحور بسازم اما شخصیتی که با او روبهرو شدم، در آن قالب نمیگنجید و در ضمن، رامشگر هم نبود که بتوان گفت فیلم دربارهی نحوهی سرخوشی یا رقص اوست.»
اسحاقی گفت: «شخصیت محوری این فیلم (امیر) را ابتدا در یک ویدئوی کوتاه دیدم و سپس با همکاری مدیر تولید فیلم، او را در یکی از روستاهای اطراف شهرستان محمودآباد ملاقات کردم. ملاقاتی که به دیدارهای بعدی با او و نگارش فیلمنامهای بر اساس زندگیاش منجر شد.»
اسحاقی افزود: «خیلی از دوستان نزدیکم وقتی این فیلم را دیدند، از آنجا که فیلمهای قبلیام در زمرهی کارهای پژوهشی قرار میگرفت خیلی تعجب کرده بودند که چرا اینگونهی خاص از سینمای مستند را برگزیدهام. اما واقعیت این است که دلم میخواست شیوهی کارم را تغییر داده و در این فیلم، آزمون و خطا را تجربه کنم.»
وی در ادامهی جلسه و در پاسخ به پرسشی دربارهی تاثیر پژوهش بر فیلم خود گفت: «ای کاش میشد در بررسی فیلمها عنصر پژوهش را حذف کرد و به جای آن از فیلمنامه یا فیلمنوشتِ مستند بهره گرفت. چنان که اثری که پژوهش نداشته باشد، میتوان گفت از احترام چندانی برخوردار نیست؛ و این در حالی است که در اغلب موارد، فقط فیلمهایی که ساختار کتابخانهای و گفتارمحور دارند جزو آثار پژوهشی بررسی میشوند.»
اسحاقی افزود: «البته پژوهش من در حوزهی آیینها ارتباطی با سوژهی این فیلم نداشت اما به طور حتم در ناخودآگاه به کمکم آمد. چنان که در این فیلم بیشتر، از پژوهش میدانی بهره بردم و به همین دلیل فیلمبرداری را حدود یکسال بعد از آغاز آشناییام با شخصیت اصلی فیلم آغاز کردم.»
وی در بخش دیگری از این نشست، در پاسخ به پرسش مجری برنامه دربارهی تاثیر طراحی فصلهای مختلف فیلم در هنگام فیلمبرداری گفت: «در فیلمِ داستانی محتوای فیلمنامه را میتوان مو به مو اجرا کرد و از این نظر ساخت فیلمهای مستند بر اساس فیلمنامه تفاوتهایی با نوع داستانی دارد. بههرحال بخشی از کار، هنگام فیلمبرداری به دست میآید و طبعاً در فیلمنامه نمیتوان آنها را به صورت کاملاً دقیق نوشت.»
اسحاقی افزود: «به عنوان مثال از آنجا که به صورت طولانیمدت با شخصیت محوری فیلم زندگی کرده بودم میدانستم او با گاوها سر و کار دارد و آن بخشها را برای فیلم انتخاب کرده بودم. در حقیقت همانطور که قبلاً هم بارها گفته شده، مستند واقعی وجود ندارد و این نکته، فیلم «خُرامان» را هم در بر میگیرد.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به تاثیر پژوهشهای پیش از ساخت فیلم بر کیفیت آن گفت: «فیلم «خُرامان» برایم کلاس درسی برایم بود تا فقط از طریق گوش با این مدیوم ارتباط برقرار نکنم. به این ترتیب تلاش کردم تا صداهایی که در فیلم شنیده میشود، با چشم نیز دیده شود.»
وی گفت: «در چنین شرایطی، جدا از محوریترین عنصر صوتی یعنی گفتار متن، از کاربرد موسیقی متن هم پرهیز کردم
و در مقابل، از آمبیانسهای محیطی و اِفِکتها بهره بردم.»
اسحاقی سپس در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران دربارهی عدم نمایش فیلم خود در جشنوارهی سینماحقیقت سال گذشته گفت: «واقعیت این است که سال گذشته وقتی فیلم «خُرامان» به دبیرخانهی این جشنواره ارائه شد، هر پنج نفر عضو هیات انتخاب، آن را پذیرفتند اما بعداً مدیرعامل محترم مرکز گسترش [سینمای مستند و تجربی] گفتند بهخاطر ممیزیها امکان نمایش این فیلم وجود ندارد؛ و به همین دلیل «خُرامان» از فهرست نهایی آثار منتخب بخش مسابقه کنار گذاشته شد.»
وی افزود: «البته گلایهای ندارم. چرا که نمایش «خُرامان» در جشنوارهی سینماحقیقت میتوانست حاشیههایی برای آن به وجود بیاورد و من این را نمیخواستم.»
اسحاقی همچنین در بخش دیگری از این نشست، در پاسخ به پرسشی دربارهی دلیل استفاده نکردن از موسیقی در فیلم خود گفت: «نیازی به انجام این کار حس نمیکردم چون متاسفانه خیلی وقتها موسیقی برای باج دادن به مخاطب و البته پر کردن حفرههای فیلم به کار میرود.»
وی ضمن اشاره به سابقهی طولانیمدت خود در صداگذاری فیلمها گفت: «به تجربه دریافتهام موسیقی فیلم باید دیده شود؛ نه این که فقط شنیده شود. به همین دلیل خیلی وقتها که تماشاگر هنگام تماشای فیلم، از شنیدن یک موسیقی لذت میبَرَد، میتوان گفت آن موسیقی به درستی برای فیلم مورد نظر انتخاب نشده؛ و این اتفاقی است که باید در چشم مخاطب بیفتد، نه در گوش او.»
اسحاقی سپس دربارهی جهانبینی فیلم خود گفت: «متاسفانه در کشور ما سوگ بیش از سور مورد ستایش قرار گرفته و سرخوشی، در اغلب موارد از بین ما رخت بر بسته است. به همین دلیل بسیاری از ما، بنا به دلایلی از شادی و همچنین آدمهای خندان دوری میکنیم. این در حالی است که افسردهها نسبت به سرخوشها از جایگاه بهتری در این زمینه برخوردارند.»
وی افزود: «آدمی که در این فیلم به سراغ او رفتم، از جهان اطراف خود بریده و به همین دلیل با وجود آن که در بیرون از خانهی او پرچمهای سیاه (به نشانهی عزاداری) دیده میشود اما دستکم خودش سعی کرده سرخوشیاش را دستکم در خانه و خلوت خود حفظ کند.»
این مستندساز در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «دوست داشتم سراغ جهان خلوت او بروم. به همین دلیل میتوان گفت هرکدام از پسران او نمایندهی جامعهی ما به حساب میآیند. آدمهایی که هرکدام نظرهای موافق و مخالف خود را دربارهی فعالیت پدرشان دارند.»
آرش اسحاقی همچنین در پاسخ به پرسش دیگری دربارهی حضور حروف مشترک در عناوین فیلمهای خود به گفت: «برخلاف تصور، این فیلمها یک سهگانه را تشکیل نمیدهند و به همین خاطر هیچ دیدگاهی پشت انتخاب اتفاقی آنها وجود نداشته است.»
وی گفت: «فیلم اول من به ارتباط یک آدمها با خرها میپرداخت و به همین خاطر نام «خر» را برای آن انتخاب کردم. موضوع فیلم بعدیام دربارهی صوفیان بود و عنوان «خرابات» (به معنای خانههای صوفیها) بر آن گذاشته شد و در این فیلم نیز از عبارت «خُرامان» استفاده کردم که یکی از واژگان مرتبط با موضوع رقص به شمار میآید.»
اسحاقی افزود: «برای فیلم بعدیام هنوز یک عنوان قطعی انتخاب نکردهام اما به طور حتم اسم آن با حرف «خ» آغاز نمیشود و در ضمن هیچ ارتباطی هم با سه فیلم قبلی ندارد.»
وی در بخش دیگری از این جلسه در پاسخ به پرسشی دربارهی دلیل نپرداختن به نقایص احتمالی در فیزیولوژی شخصیت محوری فیلم خود گفت: «باورم این است که در این فیلم در جایگاه قضاوت ننشسته بودم و به همین دلیل دلم نمیخواست به مشکلات فیزیولوژیک او بپردازم.»
اسحاقی همچنین در پاسخ به نکتهی مطرح شده دربارهی زنپوشیِ شخصیت محوری «خُرامان» گفت: «بههرحال چه بپذیریم و چه نه، بسیاری از مردان، نقش زنان در جامعه را به انحصار خود درآوردهاند و شخصیت اصلی «خُرامان» نیز از این قاعده مستثنا نیست.»
وی افزود: «در جهان فیلمهایم همواره سعی کردهام به کسی بیاحترامی نکنم. طبعاً به خودم اجازه نمیدهم که شخصیت محوری فیلم را تخریب کرده و تصویر تحقیرآمیزی از او به نمایش بگذارم. به همین دلیل در پایان فیلم و برای دهنکجی به تالارهای پذیرایی که امکانی برای هنرنمایی سوژهی فیلم ندارند، با او همراه شدم. نوعی از سرخوشی که نشانهی احترام من به او بود.»