در ابتدای این برنامه که مصطفی شیری به نمایندگی از کارگروه نمایش انجمن کارگردانان سینمای مستند اجرای آن را برعهده داشت بهروز ملبوسباف در پاسخ به پرسشی دربارهی نحوهی تولید فیلم خود گفت: «تدوین نسخهی چهل دقیقهای این فیلم که قرار بود بعدها گسترش پیدا کند در زمستان سال 91 به پایان رسید. در حقیقت فیلم فعلی که هفتاد دقیقه است نسخهی گسترشیافتهی همان طرح قبلی است و بد نیست بدانید تسویهحساب نهایی این فیلم، سرانجام، ماه گذشته و هفت سال پس از پایان تولید آن انجام شد!» ملبوسباف که این فیلم را دربارهی حیات اجتماعی صنعت در اصفهان ساخته گفت: «مستند «اصفهان در بوق کارخانهها» یکی از قسمتهای مجموعهای است که در صدا و سیمای مرکز اصفهان تولید شد. نسخهی اولیهی این فیلم چهل دقیقه بود و قرار بود بعد از ساخته شدن این قسمت، سایر قسمتهای پیشنهادی نیز ساخته شود که بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاد.»
وی گفت: «طرح اولیهی من شامل سه قسمت بود که بخش اول به کارخانهها در اصفهان میپرداخت و قسمت دوم و سوم آن که ساخته نشد قرار بود به ذوب آهن اصفهان و شرکت فولاد مبارکه بپردازد.»
ملبوسباف همچنین دربارهی نمایشهای محدود «اصفهان در بوق کارخانهها» گفت: «این فیلم سال 92 در جشنوارهی سینماحقیقت نامزد دریافت یکی از جوایز جنبی بود و تا جایی که خبر دارم جدا از نمایشهای محدودی که در این جشنواره داشت فقط یکبار از شبکهی تلویزیونی «شما» پخش شده است.»
وی سپس «اصفهان در بوق کارخانهها» را «تنها روایت حیات اجتماعی دوران معاصر ایران» دانست و افزود: «اگر بپذیریم که جامعهی ما از مشخصههای مدرنی نیز برخوردار است، میتوان گفت این فیلم کاملترین فیلمی است که به این موضوع پرداخته.»
ملبوسباف همچنین با اشاره به استفاده از اغلب منابع موجود که در آنها از سقوط سلسلهی قاجار تا وقوع انقلاب اسلامی و خصوصاً مقطع سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق مورد بررسی قرار گرفته گفت: «برای جمعآوری اسناد و مدارک این فیلم که زمانی حدود هشتماه طول کشید، جدا از آرشیو دانشگاهها تقریباً به تمام کتابخانهها و دانشگاههای اصفهان سر زدم که حاصل آن جمعآوریِ تعدادی از روزنامههای آن زمان و حدود هشت هزار قطعه عکس بود.»
وی سپس با انتقاد از «انجام برخی تغییرات در بافت شهری اصفهان» که به گفتهی او «مسیر جریان فرهنگ و زندگی در این شهر را سد کرده» گفت: «متاسفانه پخش فیلمهای مستند در اصفهان از شرایط خوب و مناسبی برخوردار نیست؛ و این اتفاق، دلایل متعددی دارد. به همین خاطر دستکم انتظار دارم همکاران صنفیام در انجمن مستندسازان به تماشای اینگونه فیلمها بیایند و از آنها حمایت کنند.»
ملبوسباف همچنین گفت: «کار فیلمسازی در اصفهان کمی سخت است. با این وجود در تمام سالهای گذشته سعی کردهام دفتر فیلمسازیام را حفظ کنم و به ساخت فیلم ادامه بدهم.»
وی افزود: «بعضی فیلمها را حتماً باید ساخت و نگران نمایش آنها نبود. این فیلمها دیر یا زود دیده خواهند شد و جایگاه خود را خواهند یافت؛ چهبسا اگر امروز با بیمهری و سکوت مواجه شوند.»
ملبوسباف در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «متاسفانه در حال حاضر هیچکس متقاضی این فیلمها نیست و با وجود این که در ساخت آنها تلاش کردهام تا قضاوت شخصی نداشته باشم اما ظاهراً همچنان از گفتن برخی حرفها و اشاره به بعضی مسائل هراس وجود دارد؛ و همین نکته، مانع دیده شدن اینگونه فیلمهاست.»
ملبوسباف در ادامهی جلسه و در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران دربارهی نحوهی تکمیل پژوهش خود گفت: «تا حدودی شناختی از این کارخانهها داشتم اما وقتی در مرحلهی پژوهش کمی جلو رفتم متوجه شدم ماجرا گستردهتر از چیزی است که تصور میکردم. به همین دلیل وقتی حدود پنجاه درصد از ساخت فیلم انجام شده بود، تدوین فیلم را آغاز کردیم تا بهتر بتوانیم روی روایت آن کار کنیم.»
وی سپس با اشاره به برخی مشکلات برای صدور مجوز تصویربرداری از کارخانهها گفت: «وقتی دربارهی کارخانههای شهر اصفهان بیشتر تحقیق کردم متوجه شدم تنها نقطهی شهر که میتوانم به آن تاکید کنم کارخانهی ریسباف است. جایی که به دلیل قرارگیری در طرحهای جامع شهری در اصفهان، هنوز هم محل مناقشه است.»
ملبوسباف گفت: «ظاهراً مکان فعلی کارخانه را به عنوان میدان نظام در نظر گرفته بودهاند و قرار بوده به یک مکان فرهنگی و عمومی تبدیل شود اما متاسفانه این روزها مثل خیلی جاهای دیگر این شهر به فضایی آکنده از آپارتمان تبدیل شده است.»
وی سپس با ابراز امیدواری نسبت به این که خرد جمعی در اصفهان، پس از میدانهای معروف کهنه و نقش جهان، این مکان را به میدانگاه سوم این شهر و محلی برای هنرهای زندهی امروز تبدیل کند، دربارهی جنبشهای کارگری که در این مستند به آنها پرداخته گفت: «در تحقیقاتم متوجه شدم اتحادیهها و جنبشهای کارگری در دههی 1320 شکل گرفتهاند و باعث شدهاند قدرت کارگران ساده به یک ارزش افزودهی اجتماعی تبدیل شود. اما متاسفانه این جنبشها بعد از وقوع کودتای بیست و هشت مرداد 1332 به حضور کنشمند دیگری از سوی کارگران منجر نشد و به همین دلیل در این فیلم از دههی بیست به بعد به این موضوع پرداخته نشده است.»
ملبوسباف همچنین دربارهی نحوهی انجام گفتوگوهای انجام شده برای این فیلم گفت: «سالها پیش، زمانی که به سفارش کارخانهی فولاد مبارکهی اصفهان فیلم میساختم مجبور بودم با افراد مختلفی گفتوگو کنم و همین نکته باعث شد برای ضبط گفتوگو با آدمها تجربههای فراوانی کسب کنم.»
وی افزود: «به همین خاطر معمولاً برداشت دوم ندارم و از آنجا که در اغلب موارد، خودم تصویربرداری را انجام میدهم سعی میکنم گفتوگوها در همان برداشت نخست به نتیجه برسد.»
ملبوسباف در بخش دیگری از این جلسه، در پاسخ به پرسشی دربارهی توزیع و نمایش فیلمهای خود گفت: «من هنگام ساخت فیلم، لذت خودم را بردهام و به همین دلیل دلم میخواهد این لذت را با تماشاگران هم به اشتراک بگذارم. اما متاسفانه شرایط به گونهای است که مانع تحقق چنین ایدهای است و به همین خاطر اغلب فیلمهایم دیده نشده در آرشیو باقی مانده است.»
وی سپس با اشاره به نقش منتقدان و اهل فن در دیده شدن فیلمهای مستند گفت: «متاسفانه در سالهای اخیر بعضی بخشهای سینمای مستند بهسوی سادهانگاریِ این مسیر متمایل شده و بعضی بخشهای دیگر آن به حاشیه و سکوت رانده شده تا دیده نشود. در این زمینه، نقش جوایز برخی جشنوارهها را هم از خاطر نباید برد که در برخی موارد به انحراف سینمای مستند از مسیر اصلی خود یعنی ایجاد آگاهی منجر شده است.»
ملبوسباف در بخش پایانی این نشست پرسش و پاسخ با تشکر از کارگروه نمایش انجمن کارگردانان سینمای مستند که به گفتهی او بعد از هفت سال، شرایط نمایش این فیلم را فراهم کردند افزود: «امیدوارم این نمایشها تداوم داشته باشد و در آنها از سایر مستندهای اصفهانی که اتفاقاً کارهای شاخصی ارائه دادهاند نیز فیلمهایی به نمایش گذاشته شود.»
وی سپس با مقایسهی زایش دوبارهی اصفهان به جاری شدن زایندهرود در دل این شهر تاریخی گفت: «دیده نشدن فیلمها باعث میشود فیلمسازها مایوس شده و این جریان فرهنگی از جایی به بعد قطع شود؛ و این نکتهای است که مسئولان بهشدت باید به آن توجه کنند.»