در ابتدای این جلسه که مصطفی شیری اجرای آن را برعهده داشت سیاوش جمالی در پاسخ به پرسشی دربارهی نحوهی پیدا کردن شخصیت محوری «فریاد رو به باد» گفت: «من و همکارم عطا مهراد از سال 91 در برخی دفترهای واقع در محلهی دروازه غار یکسری فعالیت اجتماعی انجام میدادیم و شخصیت اصلی فیلم (میثم) را نیز همانجا دیدیم و با او آشنا شدیم.» وی گفت: «اولین بار که میثم را دیدیم چهارده ساله و بسیار فعال بود. او برای محیط اطراف خود اهمیت بسیار زیادی قائل بود و دلش میخواست در منطقهای که در آن سکونت داشت تغییرات عمدهای ایجاد کند.»
جمالی سپس با اشاره به ایمانِ شخصیت اصلی «فریاد رو به باد» به عنوان مهمترین مشخصهی او گفت: «همین نکته باعث شد دوستی ما و میثم گسترش پیدا کند. او در سال 93 من و همکارم را به جشن تولد خود دعوت کرد تا به تعبیر خود او در کنسرت خانگیاش شرکت کنیم. همانجا بود که ایدهی اصلی ساخت این فیلم شکل گرفت.»
وی با اشاره به همزمانی مرحلهی تحقیق و پیشتولید این فیلم با تلاشهای اولیهی این شخصیت برای آموزش موسیقی گفت: «فیلمبرداری «فریاد رو به باد» اواخر سال 93 آغاز شد و تولید آن پس از نزدیک به پنجاه جلسه فیلمبرداری به پایان رسید. در مرحلهی تولید، فیلمبرداری برعهدهی عطا مهراد بود و صدابرداری را هم من انجام دادم.»
جمالی سپس در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران دربارهی نوع پوشش شخصیتهای درون فیلم گفت: «میثم و خانوادهاش در محلهی دروازه غاز جزو خانوادههایی هستند که نسبت به اطرافیان خود از وضعیت بهتری برخوردارند و طبعاً نسبت به نوع پوشش خود خیلی اهمیت میدهند. اما در نظر داشته باشید بخش عمدهای از جلسههای فیلمبرداری در منزل آنها انجام شده و اگر این کار را به صورت نمایشی انجام میدادند، در نهایت، مشخص میشد.»
وی افزود: «متاسفانه تصور غالب و اشتباهی که از افراد این محله و سایر مناطق جنوب تهران وجود دارد این است که اغلب آنها هیچ شناختی از وسایلی نظیر لپتاپ، گوشی هوشمند و چیزهایی از این قبیل ندارند. به همین خاطر وقتی در فیلم میبینند که شخصیت اصلی فیلم از این وسایل استفاده میکند با خود فکر میکنند که این عناصر توسط سازندگان به فیلم تزریق شده و در واقعیت وجود ندارد. حال آن که خانوادهی شخصیت اصلی فیلم در همان محله یک فروشگاه دارند و طبعاً وضع مالی آنها نسبت به دیگران کمی بهتر است.»
جمالی در بخش دیگری از جلسه با اشاره به علاقهی خود به سینمای مستند قصهگو گفت: «شخصیت اصلی فیلم که دوران سختی را سپری کرده امروز برخلاف گذشته خیلی خوب آواز میخواند. به همین دلیل در نمایش نقطهضعف او در ابتدای فعالیت هنریاش تعمد داشتیم. او هماکنون دانشجوی ترم دوم شهرسازی دانشگاه آزاد است و خوشبختانه دوستی ما حتی پس از پایان فیلمبرداری هم ادامه داشته است.»
وی همچنین در پاسخ به پرسشی دربارهی نمایش ندادن موفقیتهای بعدی این شخصیت به فیلم «فریاد رو به باد» گفت: «برای ما به عنوان سازندگان فیلم، قصهی میثم، بلوغ او و تلاشاش برای پرواز به سوی موفقیت مهم بود. این که او در پایان فیلم بتواند خیلی خوب آواز بخواند میتوانست یک کلیشه و تمهیدی هالیوودی باشد.»
جمالی گفت: «وقتی در نمای آخر، میثم را میبینیم که زیر لب ترانهای را زمزمه میکند، در حقیقت به تداوم فعالیت او برای دست پیدا کردن به آرزوی خود اشاره میشود؛ و این برای من و همکارم بهترین نقطهگذاری برای پایان این فیلم بود.»
عطا مهراد دیگر سازندهی این فیلم نیز دربارهی بخش مورد نظر در فیلم «فریاد رو به باد» گفت: «وقتی تمام موفقیتها با رسیدن به هدف تعریف میشود به نوعی میتوان گفت آدمها بدون در نظر گرفتن موقعیت و امکاناتشان مورد قضاوت قرار گرفتهاند. در حالی که مهم، قرار داشتن آدمها در مسیر مناسب، انجام تجربه و تلاش آنها برای رسیدن به آرزوهای آنهاست.»
وی سپس در پاسخ به پرسش دیگری دربارهی دلیل حرف زدن شخصیتهای فیلم رو به دوربین گفت: «صحبت کردن شخصیتها رو به دوربین چیز تازهای نیست و در بخش عمدهای از فیلمهای مستند مرسوم است. اما اگر منظور، نزدیک شدن فضای فیلم به ساختاری تلویزیونی و گزارشی است باید گفت وقتی حدود چهار سال روی یک موضوع وقت گذاشته و سعی میشود در عمدهی موارد از روایت تصویری بهره گرفته شود باید پذیرفت بههرحال فیلم مورد بحث از سطح گزارش تلویزیونی کمی فاصله گرفته است.»
مهراد همچنین در پاسخ به پرسشی دربارهی نمایش ندادن برخی نقاط دیدنی دروازه غار در فیلم گفت: «ما خیلی تلاش کردیم تا به این تصور که در این منطقه زندگی وجود ندارد دامن نزنیم. به همین دلیل در ابتدای فیلم خیلی سریع این محله را نشان دادیم، در ورودی یکی از خانههای آن منطقه را باز کردیم و سعی کردیم زندگی یک نوجوان که در آن منطقه زندگی میکند را نشان بدهیم. اینها نکتههایی است که در مقابل گزارشهای تلویزیونی و اشارهی آنها به حضور آسیبهای اجتماعی در آن منطقه قرار میگیرد.»
وی گفت: «من و همکارم تلاش کردیم تا در این فیلم جریان و شرایط خاص زندگی یک نوجوان را به نمایش بگذاریم. نوجوانی که در آن منطقه زندگی میکند و در میان طبقهی متوسطی که آنجا حضور دارند فقیر محسوب نمیشود. قصدمان این بود که نشان دهیم در بین تمام آسیبهای بزرگ زندگیهای به ظاهر کوچکی وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «بحث اشاره به جغرافیا همواره برای من و همکارم مهم بوده و هست. به همین دلیل جبر جغرافیایی را مسالهی مهمی میدانیم.»
مهراد سپس با اشاره به به عنوان یکی از تاثیرهای مثبت ساخته شدن این فیلم گفت: «مسئولان شهرداری که پس از تماشای «فریاد رو به باد» نسبت به برنامهریزی شهری برای مردم آن منطقه توجهشان جلب شده بود معتقد بودند برای کمک به خوراک فرهنگی نوجوانانی نظیر میثم که در کنار آسیبهای بزرگ اجتماعی زندگی میکنند باید حتماً کاری کرد. این در حالی است که اتفاقاً بیشترین تعداد NGO یا تشکیلات غیر دولتی در خاورمیانه، در همین منطقه به ثبت رسیده است.»
وی گفت: «نقطه قوت میثم به عنوان شخصیت اصلی این فیلم، شعرهای اوست. در حقیقت آنچه که او را از اطرافیان و آدمهای محلهی خود جدا میکند استعداد غریب او در سرودن شعر و ارائهی تصویرهای شاعرانهای است که شاید حتی یک شاعر توانمند هم به دلیل زندگی نکردن در آن منطقه از بیان آنها ناتوان باشد.»
مهراد در بخش دیگری از جلسه و در پاسخ به پرسشی دربارهی چینش خاص زندگی شخصیت اصلی فیلم در مقابل دوربین گفت: «خط قرمز ما در این فیلم وارونه نشان دادن واقعیت بود و به همین خاطر فقط از او خواستیم تا خود را با دیدگاه ما هماهنگ کند. به عنوان مثال در صحنهای از فیلم از او خواستیم تا از مقابل یک دیوار خاص عبور کند. اینطوری او را به گونهای نشان دادیم که از محلهی زندگی خود به منطقهای دیگر عبور میکند.»
وی گفت: «به صورت طبیعی، در مرحلهی تدوین، چیزهایی از فیلم حذف شده و جابهجاهایی صورت گرفته تا روایت، شکل بهتری پیدا کند. یکی از این تمهیدات، کم کردن بعضی صحنهها برای کمرنگ کردن تاثیر دوربین در محیط زندگی این شخصیت بود.»