در ابتدای این جلسه محمد شیروانی با اشاره به گذشت شانزده سال از تولید «ناف» گفت: «این فیلم سال 81 ساخته شد و اولین فیلم سینمایی من بعد از کارگردانی هفت فیلم کوتاه به حساب میآید.» وی افزود: «فیلم «ناف» یکی از اولین تولیداتی بود که در سینمای ایران با استفاده از دوربین دیجیتال ساخته شد. البته همزمان با «ناف» چند فیلم دیگر نیز جزو آغازگران سینمای دیجیتال بودند که «ده» (ساختهی زندهیاد عباس کیارستمی)، «بیست و یک اینچ» (ابوذر صفاریان) و «آبادان» (مانی حقیقی) شاخصترین آنها به حساب میآیند.»
شیروانی سپس در پاسخ به پرسشی دربارهی نحوهی ساخته شدن این فیلم گفت: «زمانی که «ناف» ساخته شد در تعدادی از فیلمهای کوتاهم سینمای آنالوگ و دست و پاگیر بودن ابزار آن را تجربه کرده بودم و این در حالی بود که آن زمان بسیاری از سازندگان فیلمهای مستند از دوربین دیجیتال استفاده میکردند. در حقیقت ورود تجهیزات دیجیتال به چرخهی تولید فیلم در سینمای ایران یک انقلاب بود که میان نسل ما و دشواریهای استفاده از ابزار آنالوگ فاصله انداخت.»
وی گفت: «البته بعدها فیلمسازان ایرانی و غیر ایرانی از ابزار دیجیتال برای ساخت فیلمهای خود بهره بردند و در حقیقت همان رفتاری که با تجهیزات تولید سینمای آنالوگ داشتند را اینبار با دیجیتال پی گرفتند که البته با علایق من سازگاری نداشت و ترجیح دادم به جای این کار به روح سینمای دیجیتال راه پیدا کنم و داستانهایی که نمیشد با دوربین سی و پنج میلیمتری تعریف کرد را اینبار با ابزار دیجیتال روایت کنم.»
شیروانی افزود: «زمانی که «ناف» ساخته شد خیلیها معتقد بودند که این فیلم تحت تاثیر جنبش «دگما 95» (سبک خاصی در باب واقعگراتر کردن سینما) ساخته شده اما واقعیت این است که آن وقتها برخلاف امروز دسترسی خوبی به فیلمهای روز سینمای جهان وجود نداشت و من هنوز فیلمهای مرتبط با این جنبش را ندیده بودم.»
وی سپس دربارهی ایدهی ساختاری فیلم خود گفت: «آنچه باعث شد «ناف» را به این شکل بسازم تماشای فیلم عروسی یکی از فیلمسازان در جریان داوری فیلمهای کوتاه یکی از جشنوارهها بود. در حقیقت یکی از فیلمسازان شرکتکننده، به شکلی کاملاً اتفاقی فیلم عروسی خود که با دوربین هشت میلیمتری فیلمبرداری شده بود را به جای فیلم اصلی به دبیرخانهی جشنواره ارائه داده بود. فیلمی که رفتار آماتورگونهی فیلمبردار در آن محسوس بود اما نحوهی روایتگری و فضای آن مرا خیلی تحت تاثیر قرار داد. همانجا تصمیم گرفتم فیلمی بسازم که شبیه فیلمهای خانگی به نظر برسد اما تمام اجزای آن به صورت کامل از قبل چیده شده باشد.»
بخش بعدی جلسه به صحبتهای میلاد روشنیپایان دربارهی فیلم «ناف» اختصاص داشت. این منتقد سینما گفت: «صحبت کردن دربارهی فیلم نامتعارفی با ویژگیهای «ناف» طبعاً به زمان بیشتری نیاز دارد به همین دلیل در این مجال فقط به شاخصترین خصیصههای این فیلم اشاره میکنم. خصیصههایی که سبب میشود فیلم مورد بحث تا این حد نامتعارف به نظر برسد.»
وی با اشاره به عدم پایبندی «ناف» به سینمای کلاسیک و اجزایی نظیر وحدت پیرنگ، گرهافکنی و گرهگشایی گفت: «اولین سطح این نامتعارف بودن، سطحی است که تماشاگر را از امر دراماتیک جدا میسازد. فارغ از چشماندازها، اهداف و ارزشگذاریهای فیلمهایی که در این رده جای میگیرند میتوان به خطی اشاره کرد که از سهراب شهیدثالث آغاز میشود و مثلاً به واپسین فیلمهای عبدالرضا کاهانی میرسد.»
روشنیپایان گفت: «در این نوع سینما فاصله گرفتن از امر دراماتیک دیده میشود اما در سطح بعدی نامتعارف بودن که مهمتر از قبلی است رویدادهای غیردراماتیک هم به شکل نامتعارف ارائه میشوند.»
وی سپس با اشاره به شباهتهای این رخداد در تاریخ هنر گفت: «در چنین شرایطی چیزی ارزش تبدیل شدن به نمایش را دارد که رویداد بزرگی باشد.»
روشنیپایان سپس «ناف» را یک فیلم وابسته به هنر کوبیسم توصیف کرد و افزود: «در مرکز این اثر یک خط روایی وجود دارد که فیلم در انفجار آن متولد شده است. انفجاری که باعث میشود نه تنها قطعات آن از هم جدا و دوباره سرهمبندی شوند بلکه خود آن قطعات هم در حال دفرمه شدن و از ریخت افتادن هستند؛ و این مهمترین عنصری است که در فیلم «ناف» وجود دارد.»
وی در ادامهی صحبتهای خود با اشاره به ناواضح بودن پیامهای فیلم که به گفتهی او به «نامتعارف و رادیکال بودن فیلم» کمک کرده گفت: «نامفهوم بودن بسیاری از دیالوگها و بهرهگیری از زبانهای مختلف (نظیر: ترکی و انگلیسی) در «ناف» را تنها میتوان یک جنبهی رادیکال از بیان غیردراماتیک دانست که به نوعی میتوان گفت تجربهی گم شدن در اثر را در اختیار مخاطب قرار میدهد.»
در ادامهی جلسه، محمد شیروانی در پاسخ به پرسشی دربارهی امکان ساخت این فیلم با ابزار سینمای آنالوگ گفت: «فیلمسازی با ویژگیهای جان کاساوتیس که او را میتوان در راس سینمای آلترناتیو جهان دانست این تجربه را به خوبی انجام داده است. او که با دستمزد بازیهای خود در سریالهای آمریکایی و فیلمهای ردهی ب تعدادی فیلم شخصی ساخته با دوربین آنالوگ، رفتار بسیار پویا و زندهای داشته است.»
وی گفت: «زمانی که «ناف» را ساختم بیست و نه سالم بود و اینقدر انرژی داشتم که دلم میخواست با انجام این کار پردهی چهارگوش و مستطیلشکل سینما را به آتش بکشم!»
شیروانی گفت: «احساسام این بود که رفتارم با فرم در سینما خیلی محافظهکارانه است و به همین خاطر تصمیم گرفتم در اینباره واکنش نشان بدهم و در رفتارم با ابزار سینما تجدید نظر کنم. به همین خاطر دیواری که با ساخت فیلمهای داستانی و کلاسیک به وجود آمده بود را به دست خودم خراب کردم تا فقط در یک جایگاه خاص باقی نمانم.»
وی همچنین گفت: «به این نکته واقف هستم که شاید این نوع رفتار با سینما در جامعهی ما کمی غریب به نظر برسد اما در نهایت باید صبور بود و منتظر ماند تا در دهههای بعد مورد درک و بررسی دقیقتری قرار بگیرد.»
شیروانی سپس ساخت ویدئوآرت و فیلمهای مستند و دارای لحن تجربی را نوعی بازیگوشی و واکنش خود نسبت به شرایط خاص تولید فیلم دانست و افزود: «برخلاف فیلمسازانی که نسبت به فرم و محتوای اثر خود احساس بیگانگی میکنند دلم میخواست فیلمهایی بسازم که بیش از هر چیز شبیه خودم باشد. در حقیقت، سینما شغل من نیست و در حال حاضر فقط از طریق تدریس امرار معاش میکنم.»
وی گفت: «در همهجای دنیا سینمای آلترناتیو سینمای ارزانی است که نه به سرمایهگذار، نه تهیهکننده و نه حتی مخاطب باج نمیدهد. به عبارت دیگر به سینمای آلترناتیو یا رویکرد جایگزین نه فقط در سینما بلکه در همهی جریانها نیاز هست ولی این در حالی است که در کشور ما این سینما یک سینمای سرکوب شده است.»
شیروانی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «به سینمای داستانگویی که از الگوهای کلاسیک پیروی میکند تعلق خاطر چندانی ندارم به همین دلیل ترجیح میدهم همراه با مخاطبان و تماشاگران، فیلمام داستان را تعریف کرده و برای این که آنها را درگیر کرده باشم با همکاری آنها روایت را جلو ببرم.»
وی سپس در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران حاضر در سالن دربارهی نحوهی نگارش فیلمنامه برای این فیلم گفت: «برای این فیلم به جای فیلمنامه از یک خلاصه داستان مفصل بهره بردم. در حقیقت یک فیلمنامهی کلی نوشته بودم که سر صحنه و به کمک بازیگرها و نابازیگران آن را پرورش دادم.»
شیروانی گفت: «فیلمبرداری «ناف» سه ماه طول کشید و من در هنگام ساخت آن از حضور همکاری بهره بردم که در تولید فیلم، پنجاه درصد شریک بود. از آنجا که او در خارج از کشور زندگی میکرد، از پرداخت دستمزد به عوامل و بازیگران و همچنین تامین هزینههای اقامت، تولید و خورد و خوراک ابایی نداشت؛ و این در حالی بود که من قصد داشتم یک فیلم با بودجهی محدود و کم بسازم.»
وی گفت: «من و همکارانم حدود هفت سال از نسخهی فیلم مراقبت کردیم اما ناگهان یک روز متوجه شدیم این فیلم به صورت گسترده در سطح جامعه منتشر شده است. جالب این که یک روز خودم هزار تومان دادم و نسخهای از فیلم «ناف» را از یکی از دیویدی فروشهای کنار خیابان خریدم!»
شیروانی گفت: «از فروش گستردهی فیلم در سطح جامعه حتی یک ریال هم به من نرسید اما تا جایی که اطلاع دارم بسیاری از کسانی که به صورت مخفیانه در کار فروش دیویدی بودند از فروش آن بسیار رضایت داشتند و میگفتند «ناف» را در تعداد خیلی زیاد به مشتریان خود فروختهاند.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «بسیاری از منتقدان که نیت خیرخواهانه دارند معتقدند شاید بهتر بود من فیلم «ناف» را نسازم تا به گفتهی آنها مسیر فیلمسازیام مسدود نشود. اما نکته اینجاست که این مشکلی است که سینمای کممخاطب آلترناتیو در همه جای دنیا با آن روبهرو است.»
بخش پایانی نقد و بررسی فیلم «ناف» به جمعبندی صحبتهای منتقد مهمان برنامه اختصاص داشت. میلاد روشنیپایان در این بخش گفت: «برخی معتقدند دلیل بهرهگیری فیلمسازان غربی از سنت سینمای استودیویی، بستر ذهنی و متفاوت آنهاست داشتهاند و این در حالی است که به دلیل ساخت فیلمهای آماتوری در مسیر آغاز سینمای ایران، شرایط ساخت فیلمهایی از این نوع برای فیلمسازان ما بسیار فراهم بوده است.»
وی گفت: «نکته اینجاست که سینما به صورت شاهانه و سلطنتی وارد ایران شد و برخلاف سینمای غرب، روند تبدیل آن به سینمای جدی و روشنفکری تا دههها بعد به درازا کشید. در حقیقت از آنجا که پدیدآورندگان تاریخ سینمای ما اغلب در فضای آماتوری فیلم ساختهاند بیشتر از همکاران خود (مثلاً در کشورهای اروپایی و آمریکایی) نسبت به اینگونه شرایط آشنایی داشتهاند.»
محمد شیروانی نیز ضمن تشکر از کانون فیلم خانه سینما به خاطر فراهم کردن شرایط برای نمایش «ناف» هجده سال پس از تولید آن گفت: «در ساختههای اخیرم دنبال خلوصی از نوع آثار جان کاساوتیس میگردم که در دوران پیری و میانسالی، رفتاری از نوع رها و کودکانه را پیشنهاد میدهد.»
وی گفت: «اصلاً انتخاب هنر به این خاطر بوده تا اجازه دهد کودکیِ خودم را داشته باشم. البته کمی سخت هست ولی بههرحال خوش میگذرد.»