در ابتدای این برنامه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما ضمن عرض خیر مقدم به علاقهمندان، نمایش فیلمهای مستند را اقدامی در جهت پاسخ به خواستهی مخاطبان این سینما دانست و ابراز امیدواری کرد که اینگونه جلسهها تداوم داشته باشد.
در ادامهی جلسه که مصطفی شیری اجرای آن را برعهده داشت بهمن کیارستمی در پاسخ به پرسشی دربارهی نحوهی ساخت «اکسدوس» گفت: «این فیلم نتیجه و برآیند دو کتاب مجموعه عکس به نامهای «فتو ریاحی» و «گلشهر» است که تقریباً سال گذشته منتشر شدند. کتابهایی که آنها را میتوان تحقیقهایی مصور دربارهی زندگی افغانتبارهای ساکن ایران دانست.»
وی گفت: «کتاب «فتو ریاحی» یک مجموعه عکس دربارهی آرشیو عکسهای افغانهای ساکن لواسان در یک عکاسی به همین نام و کتاب «گلشهر» دربارهی منطقهای به همین نام در شهر مشهد است که به گورستان مهاجران افغانتبار تبدیل شده است. بخشی از عکسهای این مجموعه را میتوان نامههای مصوری دانست که مهاجران اهل کشور افغانستان قبل از رشد و گسترش نرمافزارهای پیامرسان تلفنهای همراه برای برقراری ارتباط با خانوادههای خود و نمایش زندگی ایدهآل خود از آن استفاده میکردند.»
وی همچنین گفت: «وقتی موضوعی برایم جالب میشود تلاش میکنم تا حساسیتام را روی آن افزایش داده و دربارهاش کار کنم. سوژهی فیلم «اکسدوس» هم چنین شرایطی داشت و زمانی که پس از انتشار مجموعه عکسهای «فتو ریاحی» و «گلشهر» به موج مهاجرت معکوس افغانهای ساکن ایران مواجه شدم تصمیم گرفتم دربارهی این سوژه فیلم بسازم.»
کیارستمی سپس با اشاره به افزایش سفر اینگونه افراد در مرداد و شهریورماه گذشته گفت: «رشد این سفرها به گونهای بود که حتی به نظر میرسید میتواند کشور را با بحران ناشی از کمبود ناگهانی کارگران افغانتبار مواجه کند؛ و این، شرایط خاصی بود که اداره اتباع خارجی هم تا پیش از این با آن مواجه نشده بود.»
وی سپس دربارهی نحوهی ساخت مستند «اکسدوس» گفت: «آن روزها خیلی اتفاقی گذرم به خیابان خاوران و مرکز بازگشت امام رضا (ع) در این منطقه افتاد که توسط اداره اتباع خارجی وزارت کشور اداره میشود و ثبت نام مهاجران افغانی که اغلب به صورت غیرقانونی وارد ایران شدهاند در آن انجام میشود. خوشبختانه از طریق مسئولان دانشگاه علامه طباطبایی که دربارهی این موضوع مطالعاتی جدی انجام داده و از طریق سمینارهایی مجموعه عکسهای «فتو ریاحی» و «گلشهر» را در افغانستان معرفی کرده بودند موفق شدم در این مکان حضور پیدا کرده و این فیلم را بسازم.»
بخش بعدی جلسه به صحبتهای منتقد مهمان برنامه اختصاص داشت. در این بخش، نوید پورمحمدرضا با اشاره به ریشههای مشترک میان مجموعه عکسهای بهمن کیارستمی دربارهی مهاجران افغانتبار و فیلم «اکسدوس» گفت: «وقتی به تصویرهای این مجموعه نگاه میکنیم با خود فکر میکنیم چهگونه امکان دارد زمانها، خاطرهها، بدنها و دستهای دور از هم در قالب ابتدایی تکنیکها به هم نزدیک شده و کنار هم بنشیند؛ و این عکسها به ما یادآوری میکنند که فتوشاپ صرفاً یک نرمافزار نیست و تصویرها قابلیت آن را دارند تا جای زودگذری و گریزپاییِ بیرحم زندگی اینگونه افراد را با جاودانگیِ مانا و ایستای عکسهای دیگر پر کنند.»
پورمحمدرضا سپس با اشاره به پیوند فیلم «اکسدوس» به پروژهی مجموعه عکسهای بهمن کیارستمی از زندگی مهاجران افغان در ایران گفت: «در کتابهای عکس با کسی طرف هستیم که با میانجیگری دوربینِ صاحبانِ عکاسیِ «فتو ریاحی»، به چهره، وضعیت و خواب و خیال مهاجران افغانتبار نگاه میکند. اما در فیلم «اکسدوس» با فیلمساز پرسشگر و کنجکاوی طرف هستیم که اینبار با میانجیگریِ چشم و نگاه ماموران و متصدیان مرکز بازگشت امام رضا(ع) به آنها نگاه میکند. با این تفاوت که برخلاف عکسهای «فتو ریاحی» شخصیتها دیگر ساکت و ساکن نیستند و اینبار ماجراها و داستانهایشان را برای او تعریف میکنند.»
در ادامهی جلسه، بهمن کیارستمی با اشاره به مدت زمان محدود فیلمبرداری این فیلم گفت: «از آنجا که این اتفاق (موج بازگشت گستردهی افغانها به کشورشان) در حال وقوع بود فرصت چندانی برای تحقیق دربارهی موضوع و پیدا کردن نقطه دید خودم نسبت به این سوژه نداشتم. به همین خاطر وقتی در پایان نخستین روز فیلمبرداری یک چهارپایه گذاشتم و کنار یکی از متصدیان این مرکز نشستم متوجه شدم بهترین مکان برای جایگاه نظارهی دوربین آنجاست.»
وی سپس با اشاره به واکنشهای عمدتاً منفی که پس از نخستین نمایشهای «اکسدوس» (در جشنوارهی سینماحقیقت) نسبت به این فیلم انجام شده گفت: «برخیها معتقدند که این فیلم با نگاهی غیرانسانی و غیراخلاقی به سوژههای خود نگاه کرده و این در حالی است که اخلاق از تعریفی نسبی برخوردار است و تنها بر اساس انتخاب یک نقطه دید برای نگاه به یک موضوع نمیتوان آن را غیراخلاقی توصیف کرد.»
کیارستمی گفت: «تمام سعیام این بود که از متصدیان امور بازگشت افغانها در این مرکز خیلی دور نشوم. اما الآن که کمی از فیلم فاصله گرفتهام احساسم این است که اگر میتوانستم دوباره آن را بسازم، برای حفظ ضرباهنگ فیلم، بخشهای خارج از گفتوگوی مستقیم با مراجعهکنندگان را حذف میکردم و تمام فیلم را در اتاقکهای کوچک این مرکز میساختم.»
وی افزود: «بههرحال باید پذیرفت تصویری که در این فیلم از برخورد ماموران با مهاجران افغانتبار به ثبت رسیده فضای تلطیف شدهتری را نسبت به واقعیت به نمایش گذاشته؛ و این به خاطر حضور دوربین مستند در چنین مکانی است.»
در ادامهی جلسه، نوید پورمحمدرضا نیز با اشاره به حواشی پس از نمایش «اکسدوس» در جشنوارهی سینماحقیقت گفت: «جایی خواندم که با استناد به تاکید تیتراژ پایانی بر همکاری دانشگاه علامه طباطبایی برای ساخت این فیلم، آن را «سفارشی» خوانده بودند. در حالی که به نظر میرسد طرح این موضوع با استفاده از این جملات کمی سادهانگارانه است.»
وی سپس با اشاره به «طبیعت سینماوریته» که به گفتهی او «باعث تغییر در رفتار آدمها میشود» گفت: «زمانی که دوربین روشن میشود طبیعت زندگی پیشِ چشمِ دوربین نمیتواند طبیعت همان زندگی، پیش از روشن شدن دوربین باشد و اینبار باید دنبال تعادل تازهای در برابر دوربین باشیم.»
این منتقد در بخش دیگری از صحبتهای خود «اکسدوس» را بیش از هر فیلم دیگری به فیلم «مشق شب» (ساختهی زندهیاد عباس کیارستمی) شبیه دانست و افزود: «در طبیعت جلوی دوربین این فیلم اتفاقهایی افتاده که طبعاً با طبیعت همین فضا پیش از روشن شدن دوربین قابل مقایسه نیست. درست است که نرمال بودن طبیعت اولیه از دست رفته اما به طور حتم جای آن را حقیقت گرفته است.»
در ادامهی جلسه، بهمن کیارستمی در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران حاضر در سالن دربارهی هستهی اصلی فیلم خود گفت: «اساساً هیچوقت دنبال موضوعی که نسبت به آن حس ستایش داشته باشم نمیروم و بیشتر دنبال سوژههایی میروم که نسبت به آنها مردد و کنجکاو باشم؛ و به نظرم در «اکسدوس» این کنجکاوی دو طرفه بود و هر دو طرف میخواستند همدیگر را محک بزنند.»
وی گفت: «برای خودم جذابترین لحظههای فیلم، بخشهایی است که مهاجران افغان به پرسشهای متصدیان مرکز بازگشت، پاسخهای قدرتمندانه و تُندی میدهند. پاسخهایی که البته مکالمهی بین آنها را پیچیدهتر و طبعاً جذابتر کرده است.»
کیارستمی در بخش دیگری از جلسه و در پاسخ به پرسشی دربارهی میزان اطلاع مراجعهکنندههای افغانتبار از نحوهی عملکرد دوربین این فیلم گفت: «تعداد کمی از آنها نسبت به موضوع اطلاع داشتند و میدانستند که تصویرهای ضبط شده توسط دوربینها قرار است به یک فیلم مستند تبدیل شود. در حقیقت اگر ایرادی اخلاقی به چنین فیلمی وارد است این است که به آنها اطلاعات دربارهی مستند مورد بحث داده نشده اما نکته اینجاست که اگر این موضوع برای آنها باز میشد معلوم نبود واکنشها و پاسخهای آنها به همین صورت انجام میشد یا نه؛ و این موضوعی است که میتوانست بر نحوهی ساخته شدن «اکسدوس» هم تاثیرگذار باشد. در چنین شرایطی میشد بیرون اردوگاه یا مرکز بازگشت ایستاد و با افراد علاقهمند به بازگشت به افغانستان گفتوگو کرد.»
وی گفت: «نمایش این فیلم از تلویزیون میتواند حساسیتهایی را به وجود بیاورد و به همین دلیل تصمیم گرفتم به جای نمایش گسترده، به پخش محدود (در جشنوارهها و مراکز فرهنگی) رضایت بدهم. اما نکته اینجاست که نمایش «اکسدوس» در دانشگاه شهر هرات (در افغانستان) هم حاشیههایی داشت و زمانی که فیلم به نیمه رسید رییس این دانشگاه دستور به قطع نمایش آن داد و دلیل آن را حساسیتهای افغانها نسبت به برخی گفتهها یا اظهار نظرها در این فیلم دانست.»
کیارستمی همچنین با اشاره به واکنشهای غیرمنصفانه و غیر قابل قبولی که نسبت به این فیلم انجام شده گفت: «متاسفانه در اغلب موارد حتی به من به عنوان سازندهی فیلم فرصت پاسخگویی داده نمیشود. جالب اینجاست که نمایش این فیلم در مرکز علوم اجتماعی هم واکنش مشابهی داشته و یکی از تهیهکنندههای سینما در پایان جلسهی نمایش فیلم به حاضران پیشنهاد داده تا برای جلوگیری از نمایش این فیلم طوماری امضا کرده و به وزارت کشور ارسال کنند!»
کیارستمی افزود: «مخاطبان این فیلم را دانشجوها و افراد علاقهمند و حاضر در سمینارهایی با موضوع مهاجرت تشکیل میدهند که تعریف آنها قطعاً با مخاطبان مستندهای تلویزیونی فرق دارد.»
وی سپس در پاسخ به واکنش تماشاگران فیلم خود در جشنواره سینماحقیقت گفت: «فکر نمیکنم خندهی تماشاگران الزاماً به معنی تمسخر آدمهای درون فیلم باشد؛ و حتی گاهی میتوان آن را به نشانهی تایید هم دانست. به عنوان مثال خندهی تماشاگران در لحظهای که از افغانها میگوید «با این وضعیتی که دلار در کشور شما دارد بهتر است فکری به حال خودتان کنید» نشانهی عکسالعمل و تایید آنها نسبت به چنین موضوعی است؛ نه تمسخر آن.»
کیارستمی سپس گفت: «اگر این فیلم در یک جغرافیای خاص مثل اردوگاه یا مرکز بازگشت ساخته نشده بود میشد گفت آدمهایی که در مقابل دوربین قرار گرفتهاند غرضورزانه دستچین شدهاند در حالی که شخصیتهای «اکسدوس» آدمهایی هستند که بی هیچ دخالتی و به صورت اتفاقی در مقابل دوربین این فیلم حاضر شدهاند.»
وی افزود: «میتوان گفت که این واقعیت یک واقعیت مخدوش است اما نمیتوان گفت کارگردان آن برای انتخاب بخشی از جامعهی مهاجران افغانتبار و در جهت ارائهی یک تصویر خاص از آنها رذالت به خرج داده است.»
بخش پایانی جلسهی نقد و بررسی «اکسدوس» به جمعبندی صحبتهای منتقد مهمان برنامه اختصاص داشت. در این بخش نوید پورمحمدرضا با اشاره به انتخاب زاویه دید در این فیلم که به گفتهی او «یک استراتژی فرمگرایانه» به نظر میرسد گفت: «در مستند «اکسدوس» با زاویه نگاهی طرف هستیم که اساساً ادعای شناخت گسترده از جامعهی بزرگ مهاجران افغان را ندارد. فیلم مورد بحث با تکیه بر استراتژی مورد نظر خود تا انتها با قدرت عمل کرده و اطلاعات خوبی را از این افراد به تماشاگر ارائه داده است.»
وی گفت: «متاسفانه اغلب کسانی که به این فیلم ایراد میگیرند از نحوهی واکنش نسبت به تغییر ساختار آن اطلاعی ندارند و این در حالی است که در انواع و اقسام شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای فیلمها و مستندهای مختلفی ساخته شده که نگاه حقوق بشری مبتذلی در آنها یافتشدنی است.»
پورمحمدرضا گفت: «سازندهی «اکسدوس» بهای آگاهی محدود خود را با انتخاب نقطه دید خود پرداخت کرده است. نقطهای که او از آن زاویه به صورت اتفاقی به افراد پراکندهای که در مقابل دوربین او قرار گرفتهاند نگاه کرده و از این طریق با آنها به بحث و گفتوگو پرداخته است.»