در ابتدای این مراسم، کیوان کیانی از مستندسازان پیشکسوت سینمای ایران که اجرای این مراسم را برعهده داشت، بیان کرد: هوشنگ آزادی ور انسانی چند وجهی بود. او یک مستندساز،مترجم،شاعر،منتقد و از اهالی تئاتر بود که متاسفانه دیگر در بین ما نیست و او را از دست دادیم. او در عین ناشناختگی در گذشت. امید است که ابعاد هنری او بعد از مرگش بیشتر شناخته شود.
در ادامه،فرهاد آزادی ور، برادر کوچکتر این هنرمند اظهار کرد: من برادر کوچکتر هوشنگ هستم و میخواهم از طرف خانوادهام از تمام افرادی که در این مراسم شرکت کردهاند و حتی آنهایی که میخواستند حضور داشته باشند اما شرایطش ایجاد نشد، تشکر کنم. همانطور که میبینید من لباس عزا نپوشیدهام. همه ما یک روز این دنیا را ترک خواهیم کرد بنابراین من تقاضا دارم که زندگی پربار هوشنگ را جشن بگیریم. من دو هفته پیش برای دیدار با خانوادهام به ایران آمدم و تنها سوغاتی که برای هوشنگ آوردم همین لباسی بود که در دستم است و خودم آن را دوختم. چقدر به جا است که این پیراهن یاد او را در این مراسم زنده میکند.
سپس هوشنگ چالنگی از دوستان و شاعران معاصر ایران درباره شخصیت فرهنگی و هنری این هنرمند بیان کرد: باید امروز افراد بزرگتری به جای من صحبت میکردند زیرا شخصیت او بسیار بزرگ است. من ۵۵ سال سابقه دوستی با او را دارم. او از جوانی به سمت مسائل فرهنگی جذب شد و از اولین شاگردان مدرسه عالی تلویزیون بود. بعدها ترجمههایی از او منتشر شد که مانند تالیف هستند. هوشنگ متوجه خالی بودن این تالیفات در حوزه سینما و تئاتر بود بنابراین کتابهایی که او ترجمه و نگارش کرد، مانند مرجعی در این حوزهها مورد استفاده قرار میگیرد.
او ادامه داد: فعالیت هوشنگ در حوزه شعر و شاعری به سالهای ۴۴ و ۴۵ برمیگردد. پیشروی شاعرانه و قوی او و همچنین استفاده از بدایه دلنشین در کتاب «۵ آواز برای ذوالجناح» او به خوبی دیده میشود. قطعا همه جایگاه فرهنگی والای او را میشناسند، اما او جایگاه انسانی والایی هم داشت. من خیال نمیکردم روزی برسد که مجبور شوم بالای پیکرش بایستم و درباره او صحبت کنم.
درادامه،هرمز علیپور از شاعران، داستان نویسان و دوستان این هنرمند با بیان اینکه "سفر این دوست عزیز و شاعر بزرگوار را به جامعه ادبی و مخصوصا شعر ایران تسلیت میگویم"، اظهار کرد: اگرچه نمیتوان حوزههای هنری را جدای از هم دانست اما بخش تالیف و زحمات هوشنگ در سینما، مستند و تئاتر غالب بر وجه شاعرانگی او نشان داده میشود.
او افزود: ما در شعر امروز ایران پنج هوشنگ داشتیم که هر کدام مانند هوش سنگ جرقه زدند و درخشیدند. من از لحاظ سنی حدود دو یا سه سال با او تفاوت داشتم اما با این حال از او درسهای زیادی گرفتم و این تجربیات را به دوستانم هم منتقل کردم. هوشنگ اگر در غربت قرار گرفته بود از جمله خصیصهها و ویژگی او بود. هنرمند هیچگاه نمیمیرد بلکه بعد از درگذشتش زندگی جدیدی پیدا می کند. خداوند روح او را قرین آرامش قرار دهد.
سپس پدرام اکبری از پژوهشگران سینمای مستند با بیان اینکه "چند روز دیگر سالگرد ۵۰ سال آشنایی من با هوشنگ فرا میرسد" گفت: اگرچه آقای کیانی مطلع کتاب «پنج آواز برای ذوالجناح» را خواندند از این جهت که هوشنگ جوینده و دلسوخته بود تکرار آن اشکالی ندارد. این قسمت از مطلع کتاب حاصل نگارش و تفکر سالهای اخیر این هنرمند است و جدیدا آن را نگاشته بود.
او ادامه داد: واژه « آزادی ور» از منظر معنا به روحیه او کمک میکرد، هرچند او اعتقادی به شعر سیاسی و سیاست نداشت. او به خاطر تعلق خاطر خودش سعی میکرد تا از واژگان بدیعی برای صحبت، شعر و نوشتن استفاده کند. از همان ابتدا و در زمان تحصیل دلش میخواست که اولین کار عملی خودش را که باید فیلمی میساخت، مرتبط با آیین فرهنگی ایرانی اسلامی انجام دهد. ادامه دغدغههای او این شد که فیلمی درباره «عاشیق های آذربایجان» بسازد و همچنین فیلم دیگری درباره قالی ایرانی به نام « گل قالی » را ساخت. از او دو ترجمه وزین وماندگار منتشر شد که تاریخ تئاتر و سینما را به خوبی نشان میدهد. ترجمهای هم از کتاب «رومئو و ژولیت» نوشت که از بهترین و روانترین ترجمههای این کتاب است. او بیش از ۵۰ مقاله دارد و کتاب پژوهشی معتبری درباره آیینهای ایرانی نوشته است.
اکبری اظهار کرد: در این سالهای آخر عمرش هم هیچگاه غفلت نمیکرد و هرگاه موضوعی به ذهنش میرسید قلم به دست میگرفت و یادداشت میکرد. او بسیار تنها بود و همسر و فرزندش از او جدا شده بودند ودر خارج از کشور زندگی میکردند. او به رغم این تنهاییها، دلمردهتر از پیش شده بود و در تنهایی خود به سر میبرد و نهایتا سه روز پیش سفر بیبازگشت خود را به تنهایی آغاز کرد.
او در پایان صحبتهایش به بیان خاطرهای پرداخت و گفت: سالها پیش یکی از دوستان ما فوت کرده بود، بعد از خاکسپاری صحبت این شد که کسی راجع به این دوست سخنی بگوید. در نهایت به این نتیجه رسیدند که من چند کلامی راجع به او بگویم. سپس هوشنگ رو به من گفت اگر من مردم فقط پدرام برای من صحبت کند و من هرگز باور نمیکردم این سخن ظاهرا شوخی او به عنوان امری مطاع تبدیل شود.
در ادامه، نگار حسین خانی_روزنامه نگار_ درباره این هنرمند در سخنان کوتاهی بیان کرد: او با مرگش هم زیبایی آفرید. امیدوارم بعد از رجوع او به عالم باقی، او را بهتر بشناسیم و مجبور نباشیم برای خواندن آثار و نوشتههایش به کتابهای تاریخ ادبیات مراجعه کنیم.
همچنین فضلالله تاری کارگردان و مستند ساز ایرانی، درباره خاطراتش با این استاد پیشکسوت اظهار کرد: من ۱۰ سالی است که هوشنگ آزادی ور را میشناسم. اولین دیدار ما زمانی بود که به تازگی نقل مکان کرده بودند و من رفته بودم که او برای فیلم من نریشن بخواند. از قبل آشنایی مختصری با او داشتم اما بسیار زود با او صمیمی شدم. در واقع من برای کار پیش او رفته بودم اما رابطه ما تبدیل به رابطه پدر و پسری شد. آدم عجیبی بود با اینکه خیلی تنها بود و او را تنها گذاشته بودند اما بسیار عاشق بود و این عشق را به دیگران نثار میکرد. او کتاب من را با انرژی فراوانی سه بار ویرایش کرد و هرگاه به او میگفتم که چرا خودتان کتبی را در این سالهای پختگی نمینویسید از این کار امتناع میکرد. آزادی ور در سالهای آخر عمرش بسیار دم از رفتن میزد و میگفت: تو میخواهی در مراسم من چه کار کنی؟
تاری در پایان صحبتهایش متنی را که راجع به تنهاییهای این هنرمند نوشته بود خواند که البته آن را در زمان حیات هوشنگ آزادی ور نوشته بود و برای او نیز خوانده بود.
در پایان مراسم نماز میت به امامت حجتالاسلام عباسزاده و با حضور هنرمندان و خانواده این مرحوم در حیات خانه سینما اقامه شد.
مراسم ختم این هنرمند جمعه ۱۴ اردیبهشتماه در مسجد جامع قدس در شهرک غرب از ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ برگزار میشود.