علی دهکردی رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی بازیگران سینما در ابتدای این نشست با ابراز خرسندی از برگزاری اولین نشست تخصصی انجمن بازیگران سینمای ایران در سال ۹۶ با حضور حسین علیزاده گفت: شورای مرکزی انجمن بازیگران سینمای ایران چندی پیش این افتخار را داشت که میزبان حضور استاد محمدرضا شجریان در این مکان بود و بنده به خاطر دارم که ایشان قول دادند بار دیگر در کنار ما حضور داشته باشند. به هر حال ما هم مانند میلیون ها مردم عزیز ایران برای سلامتی هرچه زودتر استاد شجریان دعا می کنیم و امیدوارم این هنرمند ارزشمند موسیقی کشورمان با سلامتی کامل در کنار بقیه حضور داشته و دوباره به جلسه ما بیایند.
سپس حسین علیزاده پشت تریبون قرار گرفت و اظهار داشت: من هرگاه در چنین مجالسی که می شنونم از من تعریف و تمجید می کنند احساس می کنم که درباره من غلو شده است چرا که من مانند بسیاری از مردم که دوستدار موسیقی هستند شوق موسیقی داشته و دارم. اتفاقا خوب یادم هست زمانی که بسیاری از خانواده ها به خواسته فرزندان خود توجهی نمی کردند و وقتی آنها می خواستند موسیقی کار کنند با خشونت عجیبی از سوی پدر و مادر مواجه می شدند، پدر خیاط و مادر خانه دار بودند که به دلیل اینکه عشق در وجودشان بود به محض اینکه فهمیدند عاشق موسیقی هستم من را با تمام مشکلات مالی در هنرستان موسیقی ثبت نام کردند و حالا از آن دوران تا به امروز با این عشق زندگی کردم و مفتخرم که پدر و مادرم این لطف را در حقم کردند.
وی با اشاره به عدم دریافت نشان شوالیه که چندی پیش از سوی دولت فرانسه به وی اعطا شد، توضیح داد: به طور حتم هیچ هنرمندی از دریافت جایزه بدش نمی آید اما برخی از مواقع فضا به گونه ای پیش می رود که هنرمند از دریافت جایزه اشباع می شود. از سوی دیگر آنهایی که در خارج از کشور به قضاوت ما می نشینند نمی دانند هر کدام از این نت هایی که برایشان جایزه تعیین کردند چقدر در وزارت ارشاد معطل بود تا مردم ایران آن را بشنوند. به همین جهت من اصولا از مسئولان و هیچ فرد و نهادی هیچ انتظاری ندارم چون نمی دانند هنرمند برای خلق یک اثر هنری چه مشقت هایی را تحمل می کند.
حسین علیزاده که با دریافت چهار سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر همراه با مجید انتظامی رکوردار دریافت جایزه بخش آهنگسازی است در ادامه صحبت های خود ادامه داد: وقتی شما به عنوان یک مخاطب واژه سینما را می شنوید فرقی نمی کند در چه رشته هنری مشغول به تحصیل یا فعالیت هستید، چون این هنر زاویه جدیدی از زندگی را به شما نشان می هد که در زندگی واقعی آن را کمتر می بینیم. و این همان موضوعی بود که از بچگی در آرزوها و تخیل من وجود داشت و تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده است. من خوب به خاطر دارم وقتی بچه بودم همراه با برادرم که همواره به سینما علاقه مند بودیم برخی از خرده فیلم ها را جمع می کردیم و بعد از آن با دیگر کودکانی که به سینما علاقه مند بودند از طریق یک عدسی دست ساز سینمایی می ساختیم و آنها را تماشا می کردیم.
وی با اشاره به دوران طلایی منطقه لاله زار تهران به عنوان قطب فرهنگی سال های پیش از انقلاب عنوان کرد: لاله زار به معنا و مفهوم مطلق کلمه قلب فرهنگی تهران بود و می توانم بگویم شما اگر با چشمان بسته وارد خیابان لاله زار تهران می شدید با چشمان بسته می فهمیدید که در کجا قرار دارید. چرا که انواع و اقسام سینماها و تئاترهای مختلف با نصب بلندگوهای متعدد در سردر سینما و تئاتر ها سعی در جلب مشتری داشتند که چنین فضایی واقعا شکوه و هیجان زیادی را به این منطقه از تهران بخشیده بود. ما هم مانند خیلی از علاقه مندان سینما تخیلات این هنر ارزشمند را در لاله زاری پیدا کردیم که برای تماشای فیلم های سینمایی اش روزهای زیادی به پس انداز کردن پول مشغول بودیم.
علیزاده با ذکر خاطراتی از علاقه مندی های دوران نوجوانی خود به سینما گفت: من قبل از اینکه موسیقی بخوانم سینما در زندگی من جریان داشت و من یادم هست که چه فیلم های غیرایرانی خوبی روی پرده سینماها اکران می شد که به معنای واقعی تخیلات سینما را وارد زندگی واقعی می کرد. برای ما سینما فقط تماشای یک فیلم روی پرده نبود بلکه جزئی از زندگی بود که در درون اندیشه همه ما تزریق می شد. البته آن موقع سینمای ایران با سینمای دوران ما خیلی فرق داشت و در کنار این فضا واژه ای به نام «فیلمفارسی» وجود داشت که آثاری چون «گنج قارون» با بازی فردین نمونه های عینی آن است. اثری که من به شخصه آن را دوست دارم و در زمان هایی آن را دوباره تماشا می کنم.
وی گفت: با تمام این احوال سینما برای من همچنان جذاب بود و اصلا فکر نمی کردم که روزی به عنوان آهنگساز در این عرصه حضور پیدا کنم. حتی در این سال ها از اینکه بگویم قبل از هر شغلی در سینما مشغول به آهنگسازی هستم برایم جذاب و لذت بخش است چرا که شغل آهنگسازی یکی از آرزوهای من بود که دوست داشتم روزی به آن برسم. من هیچ وقت آن دوران خاطره انگیز را فراموش نمی کنم که فیلم های خارجی با دوبله های شاهکار ایرانی چه روزها و شب هایی را برای ما رقم می زدند. من خوب یادم می آید وقتی این فیلم ها اکران می شد موسیقی اش برای ما زندگی بود که تا همین امروز هم ملودی برخی از آنها از جمله «لورنس عربستان»، «باراباس» و «اسپارتاکوس» برای خودم زمزمه می کنم. البته در همین دوران بود که بعد از دوران پهلوی و پیروزی انقلاب به تدریج سینمای روشنفکری مانند فیلم «گاو» شروع شد که در ایران هم بسیار مورد تایید قرار گرفت.
وقتی به تدریج بزرگ شدم و با دانشگاه از سینمای فیلمفارسی فاصله گرفتم، متوجه شدم که در اغلب این فیلم ها همیشه همه چیز مانند تصویر یک شکل بود و بیننده در این آثار با تصانیفی رو به رو می شد که مرتب در حال تکرار شدن بود. به عنوان نمونه در آن دوران هنرمندی به نام اسماعیل واثقی که خود از تحصیلکرده های موسیقی بود پسری به نام حسین واثقی داشت که نه نت بلد بود و نه سازی می زد اما از به دلیل ذوقی که داشت در چارچوب موسیقی کافه و کاباره به کار آهنگسازی فیلم مشغول بود که واقعا جالب توجه بود. اما در زمان ساخت فیلم گاو داریوش مهرجویی بود که وقتی هرمز فرهت موسیقی آن را ساخت همه متوجه شدند که موسیقی فیلم هم می تواند همراه با محتوای اثر زاده شود.
بعد از شکل گیری این جریان موسیقایی در سینما بود که هنرمندانی چون اسفندیار منفردزاده ومسعود کیمیایی زحمت بسیار زیادی در عرصه آهنگسازی فیلم انجام دادند. و مطمئنم شاید اگر موسیقی فیلمی چون «قیصر» به دست یک دکترای موسیقی هم ساخته می شود به زیبایی ملودی که منفردزاده در این اثر خلق کرد، نمی شد و این به جهت پیوند ارزشمند آهنگساز و کارگردان بود که ماجرای موسیقی در فیلم را پیش از پیروزی انقلاب جدی کرد.
علیزاده در ادامه صحبت های خود به موضوع توسعه موسیقی فیلم در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی بخشی از سینمای ما تبدیل به عنصر روشنفکری می شود و اینجاست که یک نکته جالب اتفاق می افتد. اینکه آیا این سینمای روشنفکری یا سینمایی که ادای روشنفکری را در می اورد می تواند وجوه منفی نیز داشته باشد؟ آیا ما در این دوران روشنفکریم یا هنرمندیم یا هنرمند روشنفکریم؟ که البته وقتی ما روشنفکر می شویم خیلی دنبال خواسته های خود در خارج از فضایی که در آن قرار داریم می رویم در حالیکه باید بدانیم یک گنجینه در درون خودمان وجود دارد. گرچه در همین سینمای روشنفکری خودمان یا در درون سینمای جنگ که به طور حتم در ان استثنائاتی وجود دارد فیلم های بسیار بدی تولید شد که منطبق بر واقعیت نبود.
علیزاده با اشاره به تلاش های شهید سید مرتضی آوینی در عرصه های پژوهشی سینمای دفاع مقدس و تطبیق آن با جریان فعلی سینمای مقاومت تصریح کرد: من در اینجا یک سئوال می کنم اینکه سینمای ما در مقابل واقعیت های جنگ چه واکنشی نشان داد؟ من هم معتقدم که قطعا فیلم های خوبی درباره جنگ ساخته شده است که باید انها را از میان تعداد دیگر فیلم های بد جدا کرد. اما بر این باورم زمان آن رسیده که درباره پاسخ به این پرسش به نتیجه لازم دست پیدا کنیم و موسیقی فیلم نیز از این قاعده خارج نیست. البته من چندی پیش موسیقی فیلم «ملکه» را ساخته بودم که بر این باورم این یک فیلم سینمایی جنگی نیست چون اساسا قرار نبود خشونتی در این اثر ترویج شود.
وی گفت: در زمانی که سینمای جنگ و دستوری به حرکت خود ادامه می دهد، این سینمای مستقل است که خود را در سینمای ایران پیدا می کند و این یک اتفاق مبارک است. زیرا در این سینما فیلمسازی به زوایایی رسیده که بسیاری از چیزها در آن عادی نیست اما در عین حال به سمت مردمی شدن نیز رفته است. این سینما لزوما هم سینمایی عامیانه ای نیست اما با چاشنی نگاه هنرمندانه فیلمساز تبدیل به جریان محکمی در سینمای معاصر ایران می شود و اتفاقا در این سینماست که هنرمندان بزرگی چون عباس کیارستمی به عنوان یکی از روشنفکران سینمای ایران ظهور و بروز پیدا می کند و مخاطبان نیز با آثار او ارتباط خوبی برقرار می کنند. البته شاید این سینما سینمای سرگرم کننده ای نیست اما مردم باور کردند که چنین سینمایی هم می تواند وجود داشته باشد. انتظاری که نمود خود را با وجود سینمای پرسانسور ایران و ممیزی های مختلف در دنیا تبدیل به یکی مولفه های افتخار برانگیز می شود.
حسین علیزاده در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به نقش موسیقی در سینمای ایران تاکید کرد: به اعتقاد من موسیقی فیلم افرادی چون حسین واثقی که هم اکنون در خارج از کشور حضور دارد و اتفاقا کارهای بامزه ای را نیز تولید کرده برای خود جایگاه مشخصی دارد. اما چرا حالا فکر می کنیم موسیقی در فیلم های ایرانی آن نقشی را که باید داشته باشد، ندارد؟ بیاییم به خودِ فیلم، تهیه کننده و کارگردان نگاه کنیم و ببینیم تمام عوامل سینما به ویژه کارگردان چقدر از موسیقی آگاهی دارد؟ که به اعتقاد من کارگردان خدای فیلم است و باید حداقل رابطه حسی با موسیقی داشته باشد. بنده بازهم اعلام می کنم که یکی از افتخاراتم این است که از سینمای ایران نکات بسیار زیادی آموخته ام و حتی می تواند بگویم اینجا را بهتر از خانه موسیقی می دانم. اما باید بگویم که متاسفانه اغلب کارگردانان سینمای ما توجه کمی به موسیقی در سینمای ایران داشتند.
من همواره لحظات بسیار شیرینی را با سینمای ایران سپری کردم اما وقتی دیدم سینما به سمت روشنفکری رفته و اغلب کارگردانان دنبال نمونه هایی می روند که که به نوعی تقلید صرف از سینمای غرب است کمی دلگیر می شوم. من اینجا می خوام به همه سینمای ایران و حتی به برخی از واکنش ها انتقاد کنم. اینکه چرا ما وقتی به هنرمند ایرانی موفق در سطوح بین المللی می گوییم «هنرمند جهانی» جغرافیای ایران را از نامش حذف می کنند. من در خیلی از رسانه ها دیده ام که آقای کیهان کلهر را هنرمند جهانی یا نوازنده جهانی کمانچه معرفی می کنند. اما من مایلم بگویم نوازنده بزرگی چون کیهان کلهر یک نوازنده ایرانی یا یک نوازنده کرمانشاهی است. یا مثلا هنرمندی چون بسم الله خان یک نوازنده هندی است. واقعا این واژه های مسخره چیست که برخی ها به کار می برند؟ به اعتقاد من واژه گرایی رسم بدی است که در همه هنرها وارد شده است. وقتی شما فیلمی می سازید باید به دنبال ساخت اثری باشید که از این واژه گرایی ها و تقلید صرف از سینمای غرب پرهیز کند.
وی یادآور شد، برای ورود به موسیقی فیلم بهروز رضوی بود که در سالهای بسیار دور بعد از شنیدن موسیقی هایم من را تشویق به ورود این فضا کرد. او بعد از شنیدن اثر «نی نوا» بود که گفت باید بعد از این اثر موسیقی فیلم بسازم چرا که او معتقد بود در موسیقی من تصویر وجود دارد. موضوعی که اعتقاد من هم هست و وقتی پیشنهادش را از بهروز رضوی دریافت کردم آن را جدی گرفته و وارد این فضا شدم.
علیزاده افزود: اولین اثری که در آن به عنوان آهنگساز حضور داشتم یکی از فیلم های حسین محجوب بود که فرصتی برای نمایش پیدا نکرد اما چون این هنرمند از دوستان اوایل انقلاب من بود و البته پولی هم برای ساخت موسیقی نداشت کار را به من واگذار کرد. اتفاقی بعد از شنیدن ان توسط مرحوم بیگلری پور که آن موقع یکی از مدیران موسیقی رادیو و تلویزیون بود منجر به حضور جدی ام در این عرصه شد و به موسیقی فیلم «دلشدگان» رسید.
وی سپس با اشاره به همکاری های خود با مرحوم علی حاتمی توضیح داد: به طور حتم زنده یاد علی حاتمی در موسیقی من نقش بسیار عمده ای داشت. البته بماند که من در حین ساخت موسیقی فیلم «دلشدگان» سه مرتبه با او قهر کردم اما واقعا عاشق پشت صحنه کارهایش بودم که به معنای واقعی جشن بود. اتفاقا روزی مشغول صداگذاری موسیقی روی فیلم بودیم که من سر تدوین یکی از بخش ها با مرحوم حاتمی به شدت دچار اختلاف شدیم و من استودیوی صداگذاری را ترک کرده و به سمت خانه رفتم و اتفاقا خیلی هم ناراحت بودم که این پروژه را ترک می کنم. به هر حال همان شبی که با علی قهر بودم وی همراه همسرش با یک دسته گل به خانه من که آن زمان در خیابان توانیر بود آمد.
وی ادامه داد: من با وجود حضور حاتمی در منزلم بازهم سرهمان قسمتی که با هم اختلاف داشتیم دوباره اعلام کردم که نمی شود این کاری که تو می گویی را انجام داد. اما علی گفت: «حسین تو می تونی» و همان لحظه منزلم را ترک کرد. و حالا من ماندم و همان جمله کوتاه «تو می تونی» و یک شب بی خوابی. به هر حال ذهنم جوانه زد و برای آن قسمت که به اختلاف خورده بودیم موسیقی پلی درست کردم تا در زمان صداگذاری همانی باشد که می خواهیم. وقتی دوباره به استودیوی صداگذاری رفتم علی حاتمی بدون اینکه سئوالی کند به محمدرضا دلپاک گفت: «این را امتحان کن» و قبل از هر حرف دیگری رو به من کرد و گفت: «می دونستم تو می تونی» و من هنوز این جمله زنده یاد حاتمی را به یاد دارم و سرلوحه کارهایم قرار می دهم.
من از آن دسته آهنگسازان نیستم که سه هفته مانده به مراحل نهایی فیلم ساخت موسیقی آن را به عهده بگیرم. من بزرگ شده خیابان خیام و بازار تهرانم که هویت ایرانی دارم و معتقدم فیلم ایرانی باید موسیقی ایرانی داشته باشد. من با همین دیدگاه بود که به کارگردانان ثابت کردم که جنس موسیقی ایرانی علیرغم اینکه خیلی ها رد می کنند جنس تصویراست.
من فهمیدم که باید روی هویت موسیقی ایرانی توجه کنم. موسیقی کلاسیک ایران موسیقی فارسی زبانان اقوام ایرانی است که الهام گرفته از اشعار فارسی است و اگر بزرگانی چون عباس کیارستمی با موسیقی ایرانی رابطه نداشت و شاعران بزرگی چون احمد شاملو اساسا موسیقی ایرانی را دوست نداشتند. اما من بر این باورم فرهنگ این جامعه همه چیزش با هم است و اگر گاهی همین موسیقی ایرانی مخاطب را غمگین و ناراحت می کند به دلیل این موضوع است که قوه خلاقه از ان برداشته شده است. البته که در اعتقادات مذهبی ما گریه کردن جزو ثواب هاست. کما اینکه اگر این نوحه ها نبود ما موسیقی دستگاهی نداشتیم.
وی اظهار داشت: آیا کارگردان روشنفکر ما دنبال شبیه سازی فیلمی است که هنرپیشه اش باید شبیه آلن دلون و لوکیشن فیلم شبیه پاریس باشد؟ یا نه آنها مانند عباس کیارستمی دید دارند که دنبال نگاه های متفاوتی در سینمای خودش بود؟ البته که بر سر این ماجراها من و کیارستمی هیچ گاه با هم قهر نکردیم و من همواره از او به عنوان یک سینماگر ارزشمند یاد می کنم اما همه اینها موجب این شد به این نکته اشاره کنم که ای کاش همان گونه که ما موسیقیدان ها سعی می کنیم سینما را بفهمیم شما سینمایی ها نیز موسیقی را بفهمید.
وی عنوان کرد: من در این مدت سعی کردم با موسیقی ایرانی به فیلم ایرانی هویت بدهم. من دنیای خودم را با فیلم ها دنبال می کنم و حتی در این زمینه هم جدل داشتم اما معتقدم در جایی موسیقی و سینما به هم می رسند. اتفاقا طی این سال ها بسیاری از شاگردانم سینماگرانی هستند که موسیقی را کمتر از نمی شناسند و این مایه خرسندی است که شاهد چنین فضایی هستیم. به طور حتم چنین دیدگاهی می تواند دربرگیرنده فضای تاثیرگذاری در عرصه موسیقی فیلم باشد. به امید روزی که هر چند به سینما گر ایرانی فراتر از افتخار عشق می ورزیم اما پیوند موسیقی و سینما با سنخیت بیشتری باشد.
علیزاده در بخش پایانی این نشست که به پرسش و پاسخ حاضران در جلسه اختصاص داشت در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه حضور بازیگر یا بازیگرانی انگیزه ای برای او در جهت ساخت موسیقی فیلم شده یا خیر؟ گفت: من بر این باورم گاهی یک فیلم ساخته میشود و بعد کارگردان یاد موسیقی میافتد و گاهی اهنگساز یک زندگی را با فیلم شروع میکند به همین جهت در جواب این سئوال باید به مجموعه «زیر تیغ» به کارگردانی محمدرضا هنرمند و بازی پرویز پرستویی اشاره کنم. به هر حال من موسیقی این سریال را زمانی ساختم که نمیخواستم فعالیتی در عرصه آهنگسازی داشته باشم و به طور کلی اصلا سفارش سریال قبول نمی کردم. اما وقتی به دعوت دوستان سر فیلمبرداری این سریال رفتم دیدم پرستویی در دو قدمی من بازی میکرد و بازیاو به گونهای بود که ما نیز در پشت صحنه آن را باور و گریه میکردیم و این پرویز پرستویی بود که به جهت بازی درخشانش ساخت موسیقی آن سریال را به من دیکته کرد.
این آهنگساز درباره به کار گیری واژه مولف برای سازنده موسیقی یک اثر تصویری تاکید کرد: به طورحتم موسیقی را نباید ازعوامل فیلم جدا کرد، زیرا اگر یک اثر هنری تالیف میشود موسیقی هم میتواند یکی از مولفههای آن باشد.
وی در جواب این سئوال که آیا در فیلمی که در یک روستا فیلمبرداری میشود، می توان از ساز غربی استفاده کرد؟ تصریح کرد: در این فضا همه چیز به ذوق هنرمند باز می گردد و اینکه ترکیب سازها به ذوق سازنده اثر توجه می کنند. در این میان هنرمند به مثابه یک نقاش است که می تواند از هر رنگی استفاده کند، رنگ هایی که سازها قوطی آنها هستند.